خبرگزاری فارس: دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان به غربیها هشدار داد که در اظهاراتشان دقت کرده و دچار اشتباه محاسباتی نشوند و تصریح کرد: زمان برای اعمال فشار به ملت ایران رو به پایان است.
به گزارش خبرنگار سیاست خارجی خبرگزاری فارس، سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان امروز (پنجشنبه) در اولین همایش ملی اقتصاد مقاومتی که در دانشگاه علم و صنعت در حال برگزاری است، با اشاره به تحریمهای اعمال شده علیه ایران طی 30 سال گذشته، گفت: آنهایی که احساس میکنند با تحریمها میتوانند به ملت ایران فشار وارد کنند، در زمین ما بازی میکنند؛ چرا که این حرکت باعث میشود شکل گیری طرح جدید جمهوری اسلامی و کارآمدی آن در عرصههای مختلف سرعت بیشتری بگیرد که پیشرفتهای ما حاصل همان اندیشه تحریم است.
وی با اشاره به اظهارات مقامات غربی پس از گفتوگوهای استانبول به آنها هشدار داد که در اظهاراتشان دقت کرده و دچار اشتباه محاسباتی نشوند.
جلیلی یادآور شد: آنچه در بغداد میتوان پیش برد، گفتوگو برای همکاری و مبتنی بر حقوق مسلم ملت ایران است.
دبیر شورای عالی امنیت ملی با اشاره به اظهارات مطرح شده مبنی بر اینکه زمان برای گفتوگو در حال پایان است، اظهار داشت: آنچه رو به پایان است زمان برای فشار به ملت ایران است. چرا که بدون شک مسیر فشار به ملت ایران، موجب مقاومت و پیشرفت بیشتر ما خواهد شد.
وی گفت: ظرفیتهای ایران برای جهان یک فرصت است تا آنها با استفاده از این ظرفیتها فرصتهای جدید را برای خود خلق کنند.
مشروح این اظهارات متعاقباً ارسال میشود.
آفتاب تابستان،محافظت از چشمها دشوارتر و ضروریتر است.به واسطه گازهای گلخانهای و آلودگی هوا،لایه محافظتکننده جو زمین ضعیفتر شده و امواج فرابنفش و مضر خورشید راحتتر به چشمها آسیب میزند.قرمزی و التهاب چشم،خشکی چشم، ناخنک و آبمروارید همگی محصول همین قضیهاند. چه باید کرد؟ ...
* آنهایی که زمینه ژنتیکی دارند، مثل مبتلایان به انواع بیماریهای مفصلی و رماتیسمی (که البته در زنان شایعتر است)
حتما بارها شنیدهاید که آقای بیلگیتس (صاحب شرکت مایکروسافت) که سازنده انواع نرمافزارهای رایانهای است به بچههای خود پیشنهاد کرده بود که به بیش از 45 دقیقه با کامپیوتر بازی نکنند.به هر حال زدن عینک ضداشعه جلوی مانیتورهای قدیمی (غیر از LCD)، استراحت در بین استفاده از کامپیوتر و گاهی استفاده از قطره اشکی بدون ماده نگهدارنده در موارد خشکی چشم موثر است.مساله ثابت شده دیگر این است که نگاه مستمر به نزدیک و یا انجام کارهای مرتب به چشم فشار آورده و عضلات چشم خسته شده و علاوه بر آن نزدیکبینی پیشرونده ایجاد میگردد و عدسی چشم تغییر حالت میدهد.معمولا پیشرفت ضعف بینایی از نوع نزدیکبینی تا 18 سالگی ادامه مییابد.البته زمینه ژنتیکی مساعد نیز رکن مهم این ضعف است و در مواردی حتی تا سالیان بیشتر! لذا مراقبت از چشمها قبل از ایجاد چنین عوارضی لازم است.
خبرگزاری فارس: موسس مرکز مطالعات راهبردی امام مهدی(عج) و از شاگردان آیتالله بهجت، به پرسش خود از این عالم ربانی برای تعجیل در فرج و ظهور امام زمان(عج) و پاسخ آیتالله بهجت اشاره کرد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس به مناسبت فرا رسیدن 27 اردیبهشت ماه، سومین سالروز رحلت حضرت آیتالله محمد تقی بهجت، گفتوگوی مشروحی پیرامون شخصیت آن مرجع عالیقدر تقلید با حجتالاسلام والمسلمین یحیی صالحنیا، از استادان حوزه علمیه قم و از شاگردان آیت الله بهجت انجام دادهایم که متن آن تقدیم مخاطبان میشود.
* آیتالله بهجت جامع شاخصههای فقیه ربانی بود
صالحنیا در ابتدای این گفتوگو بیان داشت: طبق روایات، فقیه ربانی یا همان فقیه مقبول اهل بیت علیهم السلام، 5 شاخصه اصلی دارد. بنده در حدود 4 - 5 سالی که در محضر حضرت آیتالله بهجت بودم، همه این شاخصهها را در ایشان به وضوح دیدم. همین شاخصهها باعث ماندگاری ایشان در دلهای شاگردان و مقلدان بود.
اولین شاخصه فقیه ربانی: فقاهت و آزاد اندیشی فقهی در کنار فقاهت
صالحنیا گفت: اولین شاخصه، فقاهت است. ایشان متون فقهی را به خوبی میشناخت. اساتید بزرگی را مثل آقا ضیاء عراقی که از بزرگان فقه ماست، از نزدیک دیده بود. ایشان علاوه بر تسلط کاملی که بر فقه داشت، در کنار آن آزاد اندیشی فقهی داشت. این آزاد اندیشی فقهی چیزی است که فقیه در قرن ارتباطات، بسیار لازم دارد. در کنار اینها ما اعلمیت فقهی ایشان را هم میدیدیم. به نظر من، ایشان به نحو شاخصی هم به دلیل کثرت اساتید و هم به دلیل کثرت متونی که دیده بود و هم چنین به دلیل آزاد اندیشی که عرض کردم، بین فقهای زمان خودش اعلم بود.
دومین شاخصه فقیه ربانی: صیانت نفس از آلودگیها/ ثروت، قدرت و شهرت اسیر آیتالله بهجت
این پژوهشگر علوم اسلامی گفت: شاخصه دوم که یک فقیه ربانی دارد، صیانت نفس از آلودگی هاست. اگر یک فقیه بتواند در طول دوران زندگی اسیر ثروت و قدرت و شهرت نشود و اینها را اسیر خود بکند، نفس خودش را صیانت کرده و برای اینکه یک فقیه ربانی محسوب شود، شاخصه بعدی را دارا شده است.
سومین شاخصه فقیه ربانی: حفظ دین و دیانت
صالحنیا گفت: شاخصه سوم در فقهای ربانی، حفظ دین است. هدف و کار اصلی یک فقیه ربانی حفظ دین است. آیتالله العظمی بهجت تا روزهای آخر عمرشان و هفته آخری که زنده بودند، تدریس فقهیشان ترک نشد. در این تدریسها که از حدود 60 سال پیش شروع شده بود، نسلهای مکرری از مربیان و مبلغان و فقیهان و علما را تربیت کردند و در کنار همه اینها ارشادات خوبی به عوام و خواص داشتند. ایشان فقیهی بودند که از صفای نفس برخوردار بودند. افراد را در آینه باطنشان میدیدند و متناسب با نیاز آنها ارشادشان میکردند. همین امر تأثیر زیادی در حفظ دین اطرافیان و کلیت دین داشت.
چهارمین شاخصه فقیه ربانی: مخالفت با هوای نفس
استاد حوزه علمیه قم گفت: شاخصه چهارمی که یک فقیه ربانی دارد، مخالفت با هوای نفس است. در طول دورانی که در محضر ایشان بودیم، بنده به ذهن نمیآورم حتی یک کار از ایشان دیده باشم که حاکی از هوای نفس باشد. مثلا فرض کنید بخواهند دستشان را جوری بگیرند که مردم ببوسند و یا مثلا از جلسه که بیرون میآیند، منتظر این باشند تا کسی ماشین جلوی ایشان نگه دارد. زندگی شخصی آیت الله بهجت مثل بقیه مردم بسیار عادی بود.
پنجمین شاخصه فقیه ربانی: اطاعت اوامر مولا و تولی
این شاگرد آیتالله بهجت گفت: ویژگی پنجم که ما در وجود ایشان دیدیم و از شاخصههای فقهای ربانی است، اطاعت اوامر مولا است. ایشان تولی عجیبی به مراتب ولایت امام عصر عجل الله تعالی داشتند. در سخنان و رفتارهای متعدد نشان دادند که متولی به ولایت امام زمان عجل الله تعالی هستند.
موسّس مرکز مطالعات راهبردی امام مهدی (عج) در بخش دیگری از گفتوگوی خود با فارس افزود: حضرت آیت الله بهجت بسیار به خواست امام زمان عجل الله تعالی در زندگی خود اهمیت میدادند. پیوسته تذکر میدادند که ما تحت اشراف امام عصر عجل الله تعالی هستیم و باید مواظب گفتار و رفتارمان باشیم. یک بار بنده از ایشان سوال کردم که اگر ما بخواهیم در ظهور امام عصر تعجیل شود، چه کار باید بکنیم؟ ایشان فرمودند: همان کارهایی که در عصر ظهور ایشان قرار است انجام دهیم را الآن انجام دهیم. اگر ایشان حاضر بود ما چه کارهایی را میکردیم و چه کارهایی را نمیکردیم؟ همان رفتارها و کارهای خوب را همین الآن انجام دهیم و بدیها را همین الآن ترک کنیم، ظهور ایشان محقق میشود.
وی افزود: به هر حال التزام به مراتب ولایت امام عصر عجل الله تعالی یکی از ویژگیهای ایشان بود.
تولی شفاف آیتالله بهجت نسبت به ولی فقیه و نظام
صالحنیا ادامه داد: در درجه بعد، تولی بسیار شفافی نسبت به فقیه مبسوط الید یعنی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و مقام معظم رهبری داشتند. در طول دورانی که ما در محضر ایشان بودیم حتی یک انتقاد علمی را ندیدیم که ایشان از نظام داشته باشند. آیت الله بهجت در عمل، حفظ نظام را شعار خود قرار داده بودند. مراتب ارتباطات خوبی با حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری داشتند که در مصاحبههای مختلف، شاگردان و نزدیکان ایشان به آن پرداختهاند. این 5 شاخصه و ویژگی، ویژگیهایی است که در روایت امام حسن عسکری علیهالسلام که مرحوم طبرسی در جلد دوم، صفحه 263 کتاب احتجاج نقل کرده است.
زندگی ساده ایشان پیامهای زیادی برای علما، مسئولان و جوانان دارد
استاد حوزه علمیه قم گفت: ایشان زندگی پیام داری داشتند. بر خلاف خیلی از زندگیها که اساسا پیام ندارند و یا پیامهای گذرا و ناچیزی دارند، زندگی ایشان بسیار پرمعنا و پر پیام بود. من به جهت اینکه مخاطبان راحتتر با این بحث ارتباط برقرار کنند، این پیام ها را در سه محور عرض می کنم.
پیامهای عملی آیت الله بهجت به علما
حجتالاسلام صالحنیا در بخش دیگری از گفتوگوی خود با فارس اظهار داشت: در مرحله اول زندگی ایشان پیامهایی برای علما داشت. از این پیامهای شاخص میتوانیم زهد و ساده زیستی ایشان را نام ببریم. حضرت آیت الله بهجت زندگی بسیار زاهدانهای داشت و بسیار ساده زیست بود. تا همین نزدیکهای وفاتشان، پیاده به محل درس رفت و آمد میکردند. این اواخر که افتاده شده بودند و خیلی نمیتوانستند راه بروند، یک پیکان مدل پایینی که از مریدان ایشان بود، ایشان را میبرد و میآورد.
وی افزود: خانه ایشان بسیار محقر بود. بنده بین بزرگان از علما و مسئولین، خانهای به محقری خانه ایشان ندیدم. در خانهای بسیار قدیمی زندگی میکردند و در مقابل خواستههای مکرر علما، بازاریها و... برای تعویض خانه ایشان، قبول نمیکردند. با اینکه خیلیها حاضر بودند با کمال افتخار برای ایشان در هر جا که میخواست، خانهای بخرند، ولی ایشان اجازه نمیدادند خانهای ساخته و یا گرفته شود. حتی به پیشنهاد کسانی که این موضوع را مطرح میکردند، بیاعتنایی میکردند و من خودم بارها شاهد این موضوع بودم.
وی ادامه داد: پیام دیگر ایشان به علما جدیت در تربیت مردم بود. ایشان بسیار در تربیت عموم مردم از پیر و جوان و کوچک و بزرگ جدی بودند. اگر کسی از زن و مرد از ایشان سوالی داشتند، بدون اینکه آنها را به دفتر ارجاع بدهند، بسیار راحت جواب میدادند. در سه وعدهای که برای نماز و دو وعدهای که برای درس حاضر میشدند و یک وعدهای که هر روز به حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها میرفتند، همیشه به صورت پیاده از منزل خارج میشدند. برای مردم چه چیز بهتر از اینکه با یک فقیه که 6 بار در زمانهای معین از خانهاش خارج میشود و بعد از یکی دو ساعت دوباره برمیگردد، دیدار داشته باشند. مردم خیلی راحت در کوچه و بین راه حرم حضرت آیت الله بهجت را میدیدند و ایشان به سوالات آنها پاسخ میگفتند.
موسّس مرکز مطالعات راهبردی امام مهدی(عج) گفت: پیام دیگر ایشان به علما و بزرگان این است که آیتالله بهجت دارای شخصیت حقیقی در علم و ایمان بود. ایشان به معنای واقعی کلمه عالم و مومن بود. علم و ایمان بدون شعار در وجود ایشان بود. نیازی به تظاهر نبود و هر کس که به ایشان نزدیک میشد، این بزرگی حقیقی را میدید.
وی در توضیح بیشتر این گفته خود اظهار داشت: بعضی از شخصیتها فقط شخصیتهای حقوقیاند و اگر شخصیت حقوقی را از آنها بگیری، چیز خاصی باقی نمیماند. بر خلاف شخصیتهای بزرگی چون حضرت امام (ره)، مقام معظم رهبری و آیت الله بهجت که حتی اگر شخصیتهای حقوقی چون مرجعیت، رهبری و ... را از آنها بگیریم، باز هم فی نفسه دارای شخصیتهای والایی هستند.
پیامهای آیتالله بهجت به مسئولان نظام
استاد حوزه علمیه قم گفت: مرحله بعد پیامهای ایشان به مسئولان نظام است. پیام آیتالله بهجت به مسئولان را نیز در سه محور عرض میکنم. خدمت به مردم یکی از پیامهای زندگی ایشان است. بسیار انسان خدومی بودند. گاهی وقتها برای خیلیها با اینکه آنها درخواستی نداشتند، پول میفرستادند. بنده شنیدم قبل از انقلاب برای خیلی از خانوادههای مبارزان که توسط ساواک دستگیر شده بودند، بدون درخواست آنها پول میفرستادند تا در زمانی که بی سرپرست هستند، دچار مشکلات مالی نباشند. در بین راه اگر کسی از ایشان تقاضایی داشت، ولو تقاضای مادی ایشان در همان جا جواب مثبت میدادند.
وی افزود: آیت الله بهجت حل مشکلات مردم را یک فرصت میدانست. این برای مسئولان ما خیلی پیام دارد. مسئولان باید از وجود آیت الله بهجت این امور را یاد بگیرند که وقتی فردی با مشکلی به آنها مراجعه میکند، این را برای خود یک فرصت بدانند. باید مشکل مردم را مشکل خودشان بدانند و در این کار با خدا معامله کنند.
این شاگرد آیتالله بهجت ادامه داد: پیام دیگر ایشان به مسئولان، آلوده نشدن به دنیاست. در ایامی که ایشان مرجع بوده و به نوعی مسئول امور دینی مردم بودند، گاهی میلیاردها پول در طول یک ماه به دفتر ایشان میآمد. ایشان از این پولها همان طور که در قبل عرض کردم حتی یک وسیله رفت و آمد معمولی هم برای خود تهیه نکرد. یا برای خانه خودش نیز که خانهای با وضعیت بسیار پایین و با دو یا سه اتاق بسیار محدود بود، امکانات خاصی ایجاد نکرد.
وی گفت: تواضع و احترام به دیگران و مردم یکی دیگر از پیام های ایشان به مسئولان است. من خواهش میکنم از مسئولان نظام جمهوری اسلامی که از رفتار آیت الله بهجت، تواضع و احترام به مردم و فروتنی در برابر آنان را که ولی نعمت آنها هستند را یاد بگیرند.
پیامهای آیت الله بهجت به جوانان
صالحنیا گفت: مرحله سوم پیام ایشان به جوانان است. پیام زندگی حضرت آیت الله بهجت به جوانان را نیز در سه بخش عرض میکنم. جوانان عزیز اگر به زندگی امثال ایشان دقت کنند، میبینند که از نظر آقای بهجت رشد روحی اساسیترین کار برای یک جوان بود. ایشان هم در جوانی خودشان به دنبال رشد روحی بودند و نتایج بسیار خوبی گرفته بودند و هم تا این اواخر مواظب بودند تا رشد روحی داشته باشند. شرکت ایشان در درسهای مرحوم میرزا علی آقای قاضی که واقعا استاد برجسته کم نظیری در سیر و سلوک بودند، خیلی موثر بود. جوانان حتما باید استاد داشته باشند. بنده از جوانان و دانشجویان و طلبهها خواهش میکنم که حتما استاد اخلاق و تربیت و استاد سیر و سلوک داشته باشند. انسان بدون استاد نمیتواند موفق باشد و به جایی برسد. لذا جوانان دانشجو و طلبهای که استاد ندارند، نباید امید رشد معنوی و روحی خاصی را داشته باشند.
پژوهشگر حوزه علمیه گفت: پیام دیگری که زندگی ایشان برای جوانان داشت نظم و برنامه ریزی بود. ایشان بسیار انسان منظمی بودند. علی رغم اینکه ما در این اواخر ایشان را درک کردیم که حدود 80 -90 سال داشتند، اما بسیار با برنامه ریزی عمل میکردند. اگر انسان ایشان را نمیشناخت، برنامه ریزی ایشان به گونهای بود که این طور به نظر میآمد که ایشان باید بسیار جوانتر باشند.
وی ادامه داد: نمازها و درسها و زیارت هر روزه ایشان به حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها، همه طی برنامه ریزی دقیقی بود. ایشان نظم عجیبی در کردار و گفتار داشتند. کسی نمیتوانست از ایشان حرف اضافی بشنود، چون ایشان دائم الذکر بودند. اصلا نمیگذاشتند زبانشان بیکار باشد و همیشه در حال ذکر بودند. در ابتدای جلسه درسشان آیاتی از قرآن را میخواندند. از خانه که خارج میشدند شروع به خواندن چهار قل معروف که مورد سفارش است، میکردند. ما میدیدیم در بین وقتهایی که بیکارند، مثلا وقتی شاگردان هنوز جمع نشدهاند، ایشان زیارت عاشورا میخواندند و لعنها و سلامها را میگفتند. معلوم بود که ایشان هر روز زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام میخواند. همه اینها ممکن نیست مگر با نظم و برنامه ریزی .
صالحنیا افزود: پیام بعدی ایشان به جوانان، تلاشگری و خستگی ناپذیری بود. ایشان علیرغم کهولت سن واقعا خستگی ناپذیر بودند. اصلا نمیشد در چهره ایشان و یا طرز رفتارشان خستگی دید. البته کهولت سن، آثار خودش را بر فرد میگذارد ولی ما به تناسب سن ایشان میدیدیم که بسیار آدم سرزنده و سرحالی هستند.
روش ساده تربیتی آیت الله بهجت، مبتنی بر دو جمله
این شاگرد آیت الله بهجت گفت: روش تربیتی ایشان، روش ویژه ای بود. برخلاف خیلی از روشهای تربیتی که بسیار پیچیده است و جوانها نمیتوانند به آن نزدیک شوند، ایشان روش بسیار سادهای داشتند که مبتنی بر دو جمله بود. اینکه «فرد باید به آنچه که میداند عمل کند و در آنچه که نمیداند، احتیاط کند» این دستور کلی و جامع و بسیار موثر در سیر و سلوک است.
صالحنیا گفت: اگر جوانی مقید به چنین دستوری باشد، روز به روز پیشرفت خواهد کرد. در عرصه مادی و معنوی ترقی خواهد کرد. ایشان روی این جمله تأکید داشت و مشکلات را از این میدانست که ما به دانستههایمان عمل نمیکنیم. ایشان میفرمود که «واضحات زیر پاست». مثل اینکه همه میدانند نماز اول وقت و نماز جماعت چقدر خوب است، غیبت و بد زبانی چقدر بد است، ولی رعایت نمیکنند. لذا آیت الله بهجت در روش تربیتی خود در عین سادگی بسیار موثر بود. من خیلی تأکید دارم اگر کسی دنبال رشد است، باید به این روش توجه جدی داشته باشد.
جواهر کلام آیتالله بهجت از جواهر الکلام
استاد حوزه علمیه قم گفت: روش علمی ایشان، یک روش خاصی بود. ایشان اعتقاد زیادی به فقه جواهری داشتند. همان طور که حضرت امام (ره) اعتقاد عجیبی به فقه سنتی و جواهری داشتند، آیت الله بهجت هم همین طور بودند. ایشان کتاب جواهر الکلام مرحوم محمد حسن نجفی را که واقعا جزء افتخارات فقهی شیعه است، متن اصلی خودشان قرار داده بودند. در عین حال در این کتاب هم آزاد اندیشی داشتند. یعنی خیلی وقتها نقدهایی را به مرحوم صاحب جواهر وارد میکردند که ما جاهای دیگر ندیده بودیم. لذا روش علمی ایشان مبتنی بر اعتماد بالایی به جواهر بود و در عین حال به آزاد اندیشی نیز اهمیت میدادند.
آیت الله بهجت به کوچکترین چیزی که مربوط به آخرت میشد، توجه داشتند
حجتالاسلام صالحنیا در پایان گفت: ایشان منش عملی و رفتاری زیبایی داشتند. در عین اینکه به جاذبههای دنیوی هیچ توجهی نداشتند، به همه چیز که مربوط به آخرت و خدمت به مردم بود توجه داشتند. ایشان با اینکه به داشتن ماشین و خانه و ... تا آخر عمرشان هیچ توجهی نکردند، اگر بیرون میآمدند و میدیدند بچهای سوال دارد به آن بچه توجه داشتند. اگر پیر زنی در مسیر ایشان قرار میگرفت و پولی میخواست، توجه میکردند. به همه توجه داشته و احترام همه را حفظ میکردند. به ما که کوچکترین شاگرد ایشان بودیم، توجه میکردند و سوالهایمان را پاسخ میگفتند همانطور که به شاگردانی که 30-40 سال بود در درس ایشان حاضر میشدند، توجه داشتند.
وی تأکید کرد: ایشان واقعا یک نور پر بهجت و پر بها و پر جلوه بودند که در زندگی خیلیها درخشیدند و به آن تغییر و جهت دادند. امیدوارم که حوزههای علمیه و دانشگاههای ما هیچگاه از حضور چنین بزرگانی خالی نباشد.
خبرگزاری فارس: حجتالاسلام علی بهجت ضمن اشاره به شاخصترین ویژگیهای پدر خویش، از سرنوشت نامعلوم چمدانی سخن گفت که آیتالله بهجت اسرار مگوی خود را در آن نگهداری میکرد.
? گزارش تصویری مرتبط
-------------------------------
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، به مناسبت 27 اردیبهشت ماه، سالروز رحلت حضرت آیتالله بهجت، گفتوگوی مشروحی با فرزند این فقیه ربانی انجام دادیم که بخش اول آن تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
پدرم اسرار مگوی خود را مگو گذاشت/ راز چمدان آیتالله بهجت چه بود؟
حجتالاسلام و المسلمین علی بهجت در ابتدای این گفتوگو بیان داشت: زندگی پدرم دو جهت داشت: بخشی از زندگی ایشان، جهت فیزیکی آن است که در خانواده و دوستان مطرح بود و گوشههایی از آن به ما رسیده است ولی جهت دیگر؛ زندگی درونی ایشان بوده که نه خودشان راجع به عواملی که در شخصیت ایشان موثر بوده صحبت و راهنمایی میکردند و نه حتی مدارک و آثار و نامههایی را که از علمای مختلف داشتند و ما میتوانستیم از آن بهره ببریم را نشان میدادند.
وی افزود: معمولا یک چمدانی داشتند که این مدارک و نامههای علمای بزرگ به ایشان را در آن گذاشته و قفل کرده بودند که در دسترس ما نباشد. حدود یکسال قبل از رحلتشان آن چمدان را از من خواستند. بنده چمدان را برای ایشان بردم و بعد دیگر از آن چمدان خبری نشد. نمیدانیم که چه شد. یقین داریم از منزل بیرون نرفته ولی دیگر نیست.
وی تأکید کرد: ایشان اسرار مگوی خود را واقعا مگو گذاشتند. ما یک سری اطلاعات از ایشان به صورت کم و کوتاه و پراکنده به دست میآوردیم. این اطلاعات به صورت معما برای ما باقی بود. بنده چون فارغ التحصیل فلسفه بودم، عادت داشتم باور خیلی چیزها برایم با برهان و دلیل باشد. باید به یقین صد در صد میرسیدم و ادله 20 درصد و 50 درصد برایم کافی نبود. لذا به زندگی و تحصیل خود مشغول بودم و فقط لوازمات ضروری زندگی ایشان را تهیه میکردم.
علامه جعفری فرمود: تمام کارهایت را رها و به این پیر خدمت کن!
فرزند آیت الله بهجت در بخش دیگری از گفتوگوی خود با فارس به ماجرای حضور علامه جعفری در خانهشان اشاره کرد و افزود: میان کارهایم روزی چند ساعت را به ایشان اختصاص میدادم و در خدمتشان بودم و بقیه را به اتاق خود در بیرون و خوابگاه که حجرهای بود میرفتم و مشغول کارهای شخصیام میشدم. تا اینکه در سال 1363 علامه جعفری یک روز که از منزل آیت الله بهجت بیرون میرفت، با حرفهایش یک تلنگری به من زد.
وی ادامه داد: علامه جعفری به من گفت که تو تمام کارهایت را رها کن و به خدمت ایشان بیا. علامه جعفری با آن لهجه شیرین و غلیظ ترکی گفت: «تو عقلت نمیرسه که این کیه!» علامه وقتی از احوالاتم پرسید و من گفتم که درسهای فلسفه و ریاضیات و ستارهشناسی و عرفان را خواندهام، خیلی برایش جای تعجب بود که چطور توانسته بودم اینها را در قم بخوانم. من هم به شوخی به ایشان گفتم که استاد اینجا مجانی بود و من هم نشستم و خواندم.
فرزند آیتالله بهجت گفت: علامه به من فرمود حالا یک چیزی میگویم گوش کن. گفتم آقا میشنوم. گفتند نه باید عمل کنی. گفتم آقا چطور به مجهول مطلق عمل کنم؟ به چیزی که نمیدانم چطور عمل کنم؟ علامه با همان لهجه خود گفتند دست بردار، من برایت میگویم. تو تمام کارهایت را رها کن و بیا خدمت همین پیر را بکن.
بهجت ادامه داد: تو گفتههایش را یادداشت کن و ضبط کن که نه میشناسیاش و نه میگذارد که بشناسیاش. من قم و تهران و مشهد و نجف و عراق و شیعه و سنی را دیدهام؛ همین یکی آخرش مانده است. وقتی او را از تو گرفتند، آن وقت میفهمی که بوده! بنده در آن زمان مشغول تحصیل بوده و کار فراوان داشتم و در دانشکده بودم.
علامه جعفری: پدرت(آیتالله بهجت) مأمور این قرن و این دوره است
وی اضافه کرد: علامه جعفری به من دستور داد که ضبط کن و نگه دار و برای نسل آینده امانت دار باش که این مرد تمام میشود و بعد از اینکه او برود معلوم نیست تا 100 سال دیگر هم کسی چون او بیاید. خداوند در هر دورهای یک فرد را میدان میدهد، یعنی میدانی را که دارد برایش باز میکند و رشدش میدهد تا برای دیگران نشان و الگو باشد.
بهجت گفت: علامه جعفری تأکید کردند آیت الله بهجت مأمور این قرن و این دوره است. البته پس از رحلت پدرم نیز خیلی از شاگردان ایشان به من میگفتند که ایشان دیگر تمام شد و تو فکر نکن که همه همینطور هستند. با تلنگری که علامه جعفری در سال 63 به من زد، در همان بیست و چند سال پیش، یک مقدار کارهایم را کم کردم و 7 ساعت در روز را به ایشان اختصاص دادم.
وی افزود: پس از سال 72-73 نیز حدود 15 ساعت شد و از سال 80 به بعد بیست و چهار ساعته با ایشان بودم. با این حال ایشان خیلی هنرمند بود و همه کارهایش را تحت یک پوشش و پوستهای انجام میداد. وقتی مسائل بلند علمی را میخواست نقل کند، خیلی ساده می گفت: میشود این چنین گفت...
آیتالله بهجت آخرین فرمولهای عرشی را به سادهترین شکل بیان میکرد
علی بهجت در بخش دیگری از گفتوگوی خود با فارس به شیوه برخورد پدر خود با نظریات علمی اشاره کرد و گفت: ایشان اشکالات و ایرادات نظریههای دیگران را میگرفت و بعد وقتی میخواست نظریه خودش را بدهد، نمیگفت که این نظریه بنده است و هیچ کسی نگفته و در جایی نیست و یا خوب توجه کنید. بلکه فقط میفرمود: این چنین هم میشود گفت، حالا شما ببینید. ایشان آخرین فرمولهای عرشی را از لحاظ علمی با این بیان ساده میگفت.
فرزند آیتالله بهجت گفت: از نظر بعد درونی که اصلا حاضر نبود اقرار به چیزی بکند. حتی اینقدر پوشش داشت که مثلا اگر ما میخواستیم راجع به استاد ایشان بپرسیم، که آیا از استادتان کار خارق العادهای دیدید یا نه؟ و یا شاهد عمل ممتازی از او بودید یا نه؟ حاضر نبود حرفی بزند. چرایش را بعدها فهمیدم که اگر ایشان درباره استاد خود سخن میگفت، این سوال به ذهن ما میآمد که حالا این استاد به شما چه یاد دادند؟ بنابراین ایشان از ابتدا چیزی نمیگفتند.
وی ادامه داد: بنده دبستانی که بودم، یکی از علما که ریش حنایی میگذاشت و سیدی حدود 80 ساله بود، به من گفت که برو تو نخ بابات و ببین که چی بلد است. پدرم او را میشناخت ولی من خوب او را نمیشناختم. به من میگفت که استاد پدرت آنقدر قوی بوده که به هر کسی چیز مهمی داده، برو ببین به پدرت چه داده است.
وی افزود: من هم بچه بودم و میرفتم میگفتم بابا، آن آقا گفته برو ببین پدرت چه گرفته. پدرم خیلی میخندید و در حال تبسم میگفت: بله، عجب... عجب... و از کنار آن میگذشت. هیچ راهی نمیگذاشت تا بیشتر در موردش بدانیم.
داستان عجیب قبل از تولد آیت الله بهجت
حجت الاسلام بهجت در مورد سیر زندگی پدر بزرگوارش از کودکی گفت: داستان کودکی ایشان از سالها قبلتر شروع میشود و به داستان پدرشان بر میگردد که معروف است. پدر آیت الله بهجت در نوجوانی در حال مرگ بوده که ندایی را می شنود که این را رها کنید، او پدر محمد تقی است.
وی گفت: خلاصه ایشان جانی دوباره میگیرد و همه تعجب میکنند. بعد ازدواج میکند و فرزندانش متولد میشوند و این داستان را فراموش کرده بوده تا موقع تولد فرزند سومش به یاد میآورد که وقتی کوچک بوده به او گفتند که پدر محمد تقی است. اولین پسر را محمد مهدی و دومی را محمد حسین و سومی را که به یاد میآورد نامش را محمد تقی میگذارد.
وی ادامه داد: محمد تقی هفت ساله بوده که در حوض خانه میافتد و خفه میشود. از دست دادن این بچه برای آنها غم سنگینی است و مادر آیت الله بهجت متوسل میشود تا این فرزند را خداوند به آنها میدهد و نامش را محمد تقی میگذارند. محمد تقی ثانی؛ که من در یادداشت های پدر ایشان دیده بودم که نامشان را محمد تقی دومی نوشته بودند.
مادر ایشان نمیخواست تا دوباره محبت مادر و فرزندی زنده شود
فرزند آیتالله بهجت بیان کرد: از آنجا که خداوند کسانی را که میخواهد پرورش دهد با رنج پرورش میدهد و در ناز و نعمت نمیخواباند، آیت الله بهجت هم در 16 ماهگی مادر جوان خود را از دست میدهد. مادر ایشان حدود 28 سال داشته است.
وی افزود: یکی از اقوام که اینها را برای من تعریف میکرد گفت انسانهای بزرگ به راحتی میتوانند با اموات ارتباط برقرار کنند و سپس به پدرم گفت: آقا شما مادرتان را در خواب دیدهاید؟ پدرم گفت: بله؛ ایشان پرسید که مادرتان چه شکلی بود؟ پدرم گفت: چادرش را پایین آورده بود و صورتش پوشیده بود.
بهجت ادامه داد: آن فرد تعجب کرد و گفت: عجب مگر شما پسرش نبودید؟ مگر نامحرم بودید که این کار را کرده بود؟ پدرم لبخندی زد و اشک گوشه چشمش جمع شد و گفت: شاید میخواسته تا محبت مادر و فرزندی دوباره در وجود من زنده نشود. ایشان خیلی زود از محبت مادری محروم میشود و خواهر بزرگ ایشان متکفل امور او میشود.
وی اشاره کرد: پدرم از خاطرات کودکی با خواهرش تعریف می کرد . ایشان می گفت روزی خواهرم داشت نشاءهای گوجه فرنگی و بادمجان را در باغچه می کاشت. من کوچک بودم و پشت سر او می رفتم و می دیدم که نشاء سبز را در داخل خاک می گذارد، آن را بر می داشتم و همین طور تا آخر خط هرچه کاشته بود را برداشتم. در آخر یک دسته نشاء به او دادم. خواهرم گفت چرا تمام کارهای مرا خراب کردی و یک بار مرا زد. من گریه کردم و عمویم گفت که چرا او را می زنی؟ او هم می خواسته خدمت کند و قصد بدی نداشته. این خاطره از حدود سه سالگی در ذهن ایشان باقی بود.
محمد تقی جانِ مرا چوب زدن یعنی چه؟
بهجت ادامه داد: پدر ایشان نیز خیلی به او علاقه داشته و او را مکتب خانه گذاشته بود. ایشان در مکتب خانه باهوش بوده و خوب درس میخوانده و عزیز بوده است. یک بار مربی مکتب خانه برای اینکه از بقیه زهر چشم بگیرد، او را تنبیه میکند. او که اصلا توقع نداشته تنبیه شود، پیش پدر رفته و ناراحتی میکند. پدر او چون شاعر بوده برایش قصیدهای میگوید که مفصل است. این شعر را داخل پاکتی به محمد تقی میدهد تا به معلمش بدهد. مقداری از آن این بود:
محمد تقی جان مرا چوب زدن یعنی چه / گل و بستان مرا چوب زدن یعنی چه
وی افزود: آیتالله بهجت از کودکی اعمالی را انجام میداده که با کودک سازگار نبوده است. هم مکتبیهای او برای من میگفتند که در مکتب کارهای بچهگانه نمیکرد و خیلی جدی بود و اگر مسئول نظم ما میشد، مثل یک فرمانده همه را به صف میکرد.
وی گفت: سپس پدرم تا 13 سالگی مقداری از درس طلبگی را در همان جا خواند. بعد سیدی که وضع مالی خوبی داشته و زمین دار بوده و خیلی به آیت الله بهجت علاقه مند بوده، خانواده او را تحریک میکند تا او را همراهش به عراق بفرستند. علت علاقه این سید هم معلوم نبوده است.
بهجت بیان داشت: من ایشان را در کودکی دیده بودم و این سید خیلی مرا دوست داشت. همیشه وقتی وارد خانه آنها میشدیم، مرا میگرفت و بر روی طاقچهای مینشاند. خلاصه این سید میخواسته پدرم را با خود ببرد که بار اول موفق نمیشود و آنها برای بار دوم و با کاروان بعدی عازم میشوند.
تحصیلات آیتالله بهجت در کربلا و نجف
فرزند آیت الله بهجت ادامه داد: ایشان به مدت 4 سال برای تحصیل در کربلا بوده، خوب درس میخواند و سپس به نجف میرود. طلبههایی که در کربلا بودند میگفتند که مثلا درس فلان استاد نباید رفت چون طولانی است و به درس استادی میرفتند که در مدت کمتری آن درس را بگوید. ولی آیت الله بهجت درست برعکس همه بر سر درس استادی می روند که 14 ساله تمام میکند. آن استادی بسیار قوی به نام مرحوم کمپانی بوده که از لحاظ فکری خیلی مسلط و قدرتمند بوده است. پس از آن آقایی از علما بوده که نه تنها علم روز حوزه را داشته بلکه علم باطن را هم کسب کرده بوده به نام سید علی آقا قاضی.
وی افزود: پدرم با وجود اینکه خیلیها به درس او نمیرفتند، به درس او میرود. شرایط آقای قاضی برای درس بسیار سنگین بوده و کسی که میآمده باید فارغ التحصیل 10 سال حوزه و نیمه مجتهد یا مجتهد بود. آیت الله بهجت هنوز به این مراحل نرسیده بود ولی توانست در درس آقای قاضی شرکت کند. اینکه آقا چطور توانست به درس آقای قاضی راه یابد معلوم نیست و نمیگفت.
حجتالاسلام بهجت گفت: من کلی فکر کردم که چطور چیزی از ایشان بشنوم و در نهایت به ذهنم رسید تا این گونه سوال کنم. بنابراین از پدرم پرسیدم اولین باری که اسم آقای قاضی را شنیدید کجا بود؟ ایشان گفت من در کربلا که بودم برادر علامه طباطبایی که به زیارت میآمد، به حجره من میآمد و مهمان من میشد و با هم دوست شده بودیم. او اسم آقای قاضی را آورد و گفت که او مردی این چنین است. ولی پدرم دیگر از درون خودش چیزی نگفت.
وی ادامه داد: ایشان در اثر ریزگردهای زیاد هوا، ریاضت، درس، و خواندن نماز و روزه مریض میشود و برای اینکه بهتر شود بین نجف و کربلا جا به جا میشده و گاهی به کاظمین که هوای بهتری داشته میرفته است. آیت الله بهجت در سن 29 سالگی و در سال 1324 شمسی فارغ التحصیل میشود و به ایران برمیگردد و در شمال ازدواج میکند.
20 مقام معنوی در سن جوانی / پیش رو و پشت سر برای پدرم فرقی نداشت
حجتالاسلام بهجت در بخش دیگر از این مصاحبه به فارس گفت: در مورد مقاماتی که ایشان به آنها رسیده بود، یکی از علمای بزرگ نجف به نام آقای قوچانی در مورد ایشان گفته بود که خداوند در جوانی 20 مقام بزرگ را به ایشان عطا کرده ولی چه کنم که با ایشان عهد دارم نگویم. فقط یکی از آنها که مردم میدانند این است که برای ایشان پیش رو و پشت سر فرقی نداشت.
وی اضافه کرد: پسر آن عالم بزرگ که آقای قوچانی بود به من گفت آقای قوچانی نزدیک فوت خود نگران بود که مبادا عهدش را با آیت الله بهجت شکسته باشد و بدون اینکه اسم او را ببرد، آن مقامات بلند را برای کسی تعریف کرده باشد و دیگران از ویژگیهای آقای بهجت و علاقهای که آقای قوچانی به ایشان داشت، حدس زده باشند که اوست.
فرزند آیتالله بهجت گفت: بعدها معلوم شد پدرم از خیلی از دوستانش که متوجه میشدند عهد میگرفته تا این سر را فاش نکنند. یکی از این مقامات طی الارض ایشان بوده که آقای ری شهری در کتاب زمزم عرفان خود از قول پسر یکی از علما نقل میکند که پدرش شاگرد آقای بهجت در نجف بوده و با ایشان طی الارض کرده بودند.
وی ادامه داد: این عالم در یکی از چهل شبی که نذر داشتند تا به مسجد سهله بروند و پدرشان مهمان ایشان در کربلا بوده و نمیتوانستند تنهایش بگذارند، آقای بهجت با طی الارض ایشان را از کربلا به مسجد سهله میبرد و بر میگرداند تا نذرش را ادا کرده و دوباره کنار پدر پیرش که مهمان او بوده، بر گردد و او بعد متوجه میشود.
بهجت گفت: آیتالله بهجت از او عهد میگیرد تا زنده است، به کسی نگوید. پس از سالها این عالم و پسرش آیت الله بهجت را در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها میبینند. سپس آن عالم از ترس اینکه بمیرد و آن راز با او دفن شود، برای پسرش باز گو میکند و از او عهد میگیرد تا او و پدرم زندهاند، سر را فاش نکند.
چشم آیتالله بهجت حقیقت معصیت را میدید، بنابراین مرتکب نمیشد
حجتالاسلام علی بهجت افزود: بنده پس از رحلت پدرم متوجه خیلی از این قضایا شدم. در روز دوم ختم پدرم یکی از علما که الآن فوت کرده و پسر مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی بود، به من اشاره کرد که نزدیکش بروم. ایشان روی ویلچری نشسته بود و کنار گوش من گفت: من 60 سال پیش در نجف که بودم، آقای قوچانی که با پدر شما نزدیک بود و از اسرار او اطلاع داشت و ارتباط خوبی با استاد آیت الله بهجت نیز داشت، به من چیزی گفت.
وی ادامه داد: او گفت سر اینکه آقای بهجت از همه هم کلاسیهایش ممتاز شد، یک چیز بود و آن این بود که آقای بهجت از کودکی و سالها قبل از بلوغ خود در اثر عبادت، چشمش معصیت را میدید و مرتکب نمیشد. لذا دوران کودکی را با پاکی گذراند و بعد از دوران کودکی هم همین طور گذشت.گناه او را سنگین و چرک و آلوده نکرد. در مدارج ترقی که دیگران باید پله پله بالا بروند، ایشان چون پاک و سبک بود پرواز میکرد.
بهجت ادامه داد: پدرم هم در صحبتهایش داشت که گناه را کوچکش را هم نباید کوچک بشماری. همیشه میگفت اگر در بالاترین حد ترقی باشی و ببینی کودکی آجری جلوی پای نابینایی میگذارد تا او زمین بخورد و کودک بخندد و تو فقط یک لبخند زدی، همین کافی است تا تو را با مغز از آن بالا به پایین اندازد.
وی تأکید کرد: این صحبت پسر آقای سید جمال گلپایگانی خیلی به ما کمک کرد و اطلاعات ما را به هم دوخت و وصل کرد. من همیشه طلب مغفرت برای ایشان میکنم. بنده بارها از پدرم شنیده بودم و خیلی دیگر از شاگردان ایشان نیز شنیده بودند که پدرم میگفت کسی را میشناسم که خداوند توفیق معصیت از کودکی به او نداد. هربار معصیت پیش میآمد، خداوند یک طور منصرفش میکرد.
حجتالاسلام علی بهجت در پایان بخش نخست گفتوگوی خود با فارس اظهار داشت: هیچ وقت پدرم «من» نمیگفت و همیشه همه عنوانها و برچسبها و منها را پاک میکرد. بسیاری از مطالب را با عنوان سوم شخص میگفت و خیلیها میگفتند خود آقاست. و من باور نمیکردم و دنبال دلیل بودم. او هم که هیچ اقراری نمیکرد و من بعدها فهمیدم.
خبرگزاری فارس: ملت ایران در اعتراض به طرح الحاق بحرین به عربستان روز جمعه این هفته ( 29 اردبیهشت ماه سال 1391 ) پس از برگزاری مراسم عبادی ـ سیاسی نماز پرصلابت جمعه در سراسر کشور با برپایی تظاهرات اعتراضآمیز، ضمن محکومیت شدید این اقدام توطئهآمیز؛ خشم و نفرت و انزجار خود را علیه رژیمهای دستنشانده آل خلیفه و آل سعود فریاد میزند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در پی اعلام طرح آمریکایی الحاق بحرین به عربستان سعودی با صدور اطلاعیه فراخوانی بیان داشت: ملت بزرگ ایران اسلامی روز جمعه در اعتراض به این طرح شیطنت آمیز آمریکایی انزجار خود را علیه رژیمهای دستنشانده آل خلیفه و آل سعود فریاد میزند.
ملت بزرگ، شجاع و بصیر ایران اسلامی در اعتراض به این طرح شیطنتآمیز آمریکایی روز جمعه این هفته ( 29 اردبیهشت ماه سال 1391 ) پس از برگزاری مراسم عبادی ـ سیاسی نماز پرصلابت جمعه در سراسر کشور میخروشد و با برپایی تظاهرات اعتراضآمیز، ضمن محکومیت شدید این اقدام توطئهآمیز؛ خشم و نفرت و انزجار خود را علیه رژیمهای دستنشانده آل خلیفه و آل سعود فریاد میزند.
این مراسم نیز در تهران پس از اقامه نماز پرصلابت جمعه با حضور انبوه مردم مؤمن و انقلابی تهران در خیابان انقلاب، مقابل درب اصلی دانشگاه تهران برگزار میشود .
برپایه این خبر در ادامه، این اطلاعیه آمده است؛ این توطئه خطرناک که حاصل مثلث شوم استکبار جهانی آمریکا و انگلیس و رژیم غاصب صهیونیستی است، به منظور جلوگیری از سرایت الگوی قیامهای انقلابی از کشوری به سایر کشورها ، کنترل اوضاع و مهار بحران داخلی بحرین به علت ناتوانی رژیم آل خلیفه در کنترل اوضاع ، ایجاد جنگ در میان کشورهای حوزه خلیج فارس و متشنج کردن اوضاع خاورمیانه است؛ اما با این حال دستنشاندگان غرب نتوانستند حتی قامت بلند مردم مسلمان و غیور بحرین را که به بلندای حقیقت تاریخ است ؛ خم کنند و ارادههای پولادین آنها را در هم بشکنند.
بایستی سران رژیمهای آل سعود و آل خلیفه بدانند، که با برپایی اینگونه توطئهها و اقدامات نابخردانه نمیتوانند جلوی جنبش مردمی بحرین را گرفته و بیداری اسلامی را در سطح منطقه مهار کنند؛ بلکه این نقشه شوم باعث استحکام و اتحاد هرچه بیشتر مردم در بحرین و سایر کشورهای قیام کرده میشود.
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی بار دیگر در پایان اطلاعیه فراخوان سراسری خود، ضمن محکومیت شدید اینگونه اقدامات نابخردانه، نامشروع و غیرقانونی؛ حمایت همه جانبه خود را از جنبش مردمی و بیداری اسلامی در بحرین که طی 15 ماه گذشته باغیرت اسلامی و عرق ملّی مردم مظلوم بحرین به جد پیگیری شده؛ فریاد کرده و به شهدای گرانقدری که ملت مظلوم بحرین در این راه تقدیم داشته است، ادای احترام میکند و از تمامی مردم مؤمن و انقلابی ایران اسلامی و همه گروهها و اقشار مختلف مردم میخواهد تا با حضور گسترده، دشمنشکن، آگاهانه و انقلابی در تظاهرات اعتراضآمیز روز جمعه در سراسر کشور مظلومیت و حقانیت ملت ستمدیده بحرین را فریاد زنند.