خبرگزاری فارس: تقی آزاد ارمکی استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران میگوید: اگر شریعتی وجود نداشت انقلاب اسلامی دیرتر اتفاق میافتاد. حجتالاسلام رهدار عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) شریعتی را معلم انقلاب نمیداند اما معتقد است نمیتوان او را نادیده گرفت.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، با نزدیک شدن به 29 خرداد سالروز وفات دکتر علی شریعتی، برنامه تلویزیونی «زاویه» (مجله علوم انسانی شبکه 4 سیما) شب گذشته به این موضوع اختصاص یافت.
«تقی آزاد ارمکی» استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران و نویسنده کتابهای تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام و پاتوقومدرنیته ایرانی و حجتالاسلام احمد رهدار مدیر مؤسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح مهمان این هفته زاویه بودند و به موضوع «شریعتی در میانه سنت و تجدد» پرداختند. بخش پایانی این مباحثه در دو بخش آماده شده که بخش نسخت آن در پی میآید.
* مجری: آیا روشنفکران دینی از جمله دکتر شریعتی دچار یک حرکت آونگگونه شدهاند؟
رهدار: اساسا آونگ مثال خوبی برای روشنفکران ایرانی نیست. چون آونگ یک نقطه اتکای ثابت دارد و منتهیالیه آن حرکت میکند.
مقالهای از آقای بیژن عبدالکریمی خواندم که وی به خوبی تحلیل کرده است که روشنفکر ایرانی نه پایی در خانه سنت و نه پایی در خانه تجدد دارد؛ از اینجا رانده و از آنجا مانده است! یک جایی آقای شریعتی را میبینیم چنان از سنت دفاع میکند که در اوج است و جای دیگر به شدت آن را له میکند.
* مجری: اگر به لحاظ کارکردگرایی نگاه کنیم این به خاطر اثربخشی ناظر بر آن است یا به اقتضای زمانه؟
![]() |
ـ آزاد: منطق تحلیل دارد. شریعتی بر اثر دوگانه سنت و مدرنیته، هم سنت را دوگانه کرده و هم مدرنیته را دوگانه کرده است. این دوگانگی سنت است که «تشیع علوی، تشیع صفوی» از دل آن در میآید؛ از دل مدرنیته نیز هم مدل لوس و فوکولیسم بیرون میآید و هم مدرنیتهای که به دنبال عقلانیت است.
شریعتی سعی کرده که به لحاظ تحلیل این دوگانهها را همچنان ادامه دهد. به همین دلیل روحانیت و روشنفکری را نیز دوگانه بحث میکند.
این همان گرفتاری و مشکلی است که تنها به شریعتی و روشنفکری دینی مربوط نیست بلکه در متن تفکر ایرانی هم وجود دارد. اتفاقا انقلاب اسلامی نیز محصول این تفکر است و بعضا بعضی جاها مانند نوشتن قانون اساسی و مباحث عدالت و دموکراسی ظهور و بروز دارد و ما همچنان دچار اعوجاج و دوگانگی هستیم.
به تعبیر آقای رهدار، شریعتی در مباحث عقلی در اجمال باقی مانده است اما در بحثهای دیگر در سطح تفصیلی بحث کرده و شور و هیجان وجود دارد. البته به شریعتی حق نمیدهم اما میگویم احتمالا زمانی که زیست میکرده چارهای جز این نداشته است! این بدان معنا نیست که پروژهای وجود داشته که مثلا جامعه را هیجانی کند و از عقلانیت ساقط کند. بلکه این به خاطر ساحت روشنفکریاش است که میخواهد جامعهای خموش را از دام احتمالی مارکسیسم ایرانی نجات دهد.
به نظر من شریعتی کسی که امکان تحول اجتماعی و فرهنگی ایران را فراهم کرد یا سهلتر کرد. به نظر من اگر شریعتی وجود نداشت انقلاب اسلامی دیرتر اتفاق میافتاد. سهولتبخشی بیشتر به وقوع انقلاب اسلامی را باید در منظر نوع کاری ببینیم که شریعتی میکند.
مجری: آیا آقای رهدار نیز با این دوگانگی و دوگزارهای دیدنها توسط شریعتی موافق است؟
![]() |
رهدار: با این صحبت اقای آزاد موافقم. نه شریعتی که خیلی از متفکران دیگر نیز به اندازه سهمی که در انقلاب داشتند، نقش کاتالیزوری داشتند.
مجری: یعنی ما میتوانیم شریعتی را نقد کنیم اما نمیتوانیم او را نادیده بگیریم.
رهدار: قطعا همین طور است! البته در این نادیده گرفتنها باز ملاحظاتی است. درباره این نکته که گفتم «شریعتی را معلم انقلاب نمیدانم»، ببینید عمده بحثهای آقای شریعتی از سال 47 تا 51 است و بعد محدودتر میشود. اگر آقای شریعتی یک دهه سخنرانی کرده و جمع قابل توجهی از جوانان هم سخنانش را گوش دادند و تحت تاثیر قرار گرفتند، افراد دیگری داریم که با رویکرد دیگری در حوزهای اعتقادی و بنیادی سه دهه سخنرانی کردهاند، مثل مرحوم فلسفی، طالقانی و کافی!
اگر آقای شریعتی در تهران و مشهد سخنرانی کرده، آقای کافی در کل کشور سخنرانی کرده و کسی هم نمیتواند بگوید تعداد افرادی که پای سخنرانی شریعتی مینشستند به لحاظ کمّی بیشتر از افرادی بودند که پای سخنرانی کافی مینشستند.
من حتی اینها (فلسفی، طالقانی و کافی) را هم معلم انقلاب نمیدانم در عین حال مؤثر میدانم اما نه از جنس تأثیری که آقای شریعتی داشت. همچنان که پایگاه حسینیه ارشاد را هم تنها پایگاه موثر در تهران نمیدانم؛ پایگاههای دیگری هم بودهاند اما یک پایگاه سر و صدا دارد و یک پایگاه واقعا نیروسازی میکند.
آقای شریعتی در سطح و خاکریز اجتماعی حرکت میکند و اقتضای حرکت در آن سطح، شور به پا کردن است. اما کسی مانند علامه طباطبایی در جای دیگری حرکت میکند و نیرو تربیت میکند. شاید در طول حیات پیش از انقلاب علامه طباطبایی، ساواک یک ساعت هم مزاحم ایشان نشده باشد اما ایشان آدمهایی را تربیت کرده که با گذشت بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی همچنان با تئوریک و حتی حوزههای اجرایی راهبردی انقلاب بر عهده آنهاست.
مجری: این واقعا سراسر عقل بوده است دیگر؟
رهدار: بله، دو سه نکته کوتاه عرض میکنم. اندیشه مسبوق به تحولات اجتماعی است و اینجور نیست که اندیشهها مردم را راه میبرند. شاید اینجا با آقای دکتر آزاد زاویه پیدا کرده باشم. چه بسا که تحولات اجتماعی را اندیشمندان با تفسیری که میکنند جهت میدهند یا شتاب میبخشند.
آزاد: این سخن جامعهشناسانه و نیکوست. بنده هم نگفتم که همه تحولات اجتماعی در اختیار متفکر است! متفکر آدم مهمی است اما فیالواقع ساز و کارهای اجتماعی تعیینکننده است؛ ساز و کارهایی که با اندیشه در تعامل است. بنابراین نمیتوان نقش روشنفکری دینی و روحانیت در ظهور و بروز انقلاب اسلامی را نادیده گرفت.