خبرگزاری فارس: رهبر معظم انقلاب در بخشی از کتاب «پژوهشی در زندگی امام سجاد(ع)» که در سال 1361 چاپ شده است، مینویسند: امام زینالعابدین 34 یا 35 سال پس از شهادت امام حسین(ع) زنده ماند و سالم و پر نشاط ... شیعه را در دشوارترین دوران هدایت کرد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، در اسفند سال 1361 نشر جمهوری اسلامی کتابی 80 صفحهای با عنوان «پژوهشی در زندگی امام سجاد(ع)» چاپ کرد که نویسنده این کتاب کسی نیست جز آیتالله العظمی سید علی حسینی خامنهای.
مقام معظم رهبری در این کتاب به بررسی زندگانی امام سجاد(ع) از منظرهای گوناگون اشاره داشتند که بخشی از فرازهای این کتاب در پی میآید:
ـ بیان و نگارش سیره امام سجاد(ع) بسی دشوار است، زیرا برخی از نویسندگان و مورخان، ذهن مردم را آشفته کرده و چنین القا کردهاند که آن امام بزرگوار(ع) در گوشهای نشست و به عبادت پرداخت و کاری به سیاست نداشت!
-این مطلب از القاب و تعبیراتی که درباره آن بزرگ مرد الهی به کار میبرند، پیداست، مثلاً میگویند «امام زینالعابدین بیمار» در حالی که ایشان هم ـ مثل هر انسان دیگری ـ چند روزی در مدت عمرش مریض شد و این بیماری در محرم سال 61 هجری واقع شد تا آن جناب در واقعه عاشورا وظیفه دفاع و جهاد نداشته باشد، با این تدبیر الهی، 34 یا 35 سال پس از شهادت امام حسین(ع) زنده ماند و سالم و پر نشاط مسئولیت امامیت امت را بر عهده گرفت و شیعه را در دشوارترین دوران هدایت کرد.
- زندگی امام سجاد(ع) بعد از عاشورا را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
1-دوره حماسهساز اسارت:
امام زینالعابدین(ع) در دوره اول که دورهای پر هیجان و عبرتانگیز، همانند قهرمانی بزرگ با گفتار و رفتارش حماسه آفرید و همچون یک انقلابی پر خروش، به دشمنان مقتدر خود در برابر همه پاسخهای دندانشکن پرخاشگرانه داد، در کوفه در مقابل عبیدالله بنزیاد ـ آن وحشی خونخواری که از شمشیرش خون میریخت و سرمست باده غرور بود، آنچنان سخن گفت که ابن زیاد دستور داد: او را بکشید! و اگر دفاع جانانه حضرت زینب(ع) نبود و اینکه باید اینها را به عنوان اسیر به شام میبردند، به احتمال زیاد مرتکب قتل امام سجاد(ع) نیز میشدند.
در بازار کوفه، همصدا و همزمان با عمهاش زینب و با خواهرش سکینه سخنرانی کرد و مردم را به هیجان آورد و حقایق را آشکار ساخت، در شام، چه در مجلس یزید و چه در مسجد، در برابر انبوه جمعیت جنایتهای دستگاه حاکم و حقانیت اهل بیت(ع) برای امامت و خلافت را روشن کرد و به مردم هشدار داد.
2-دوره بعد از اسارت:
دوره دوم که بسیار طولانی (بیش از سیسال) است، بنای امام سجاد(ع) بر تلاشهای زیر بنایی و ملایم و حساب شده و آرام بود، این پرسیدنی است که: چرا امام سجاد(ع) در دوره اول، آنقدر انقلابی و پرخاشگرانه ظاهر شد و در دوره دم، نرم و آرام و ملایم و با تقیه؟
پاسخ آن است که: دوره بسیار کوتاه و سرنوشتساز اول، فصلی استثنایی است که باید زمینه تلاشهای آینده را برای حکومت الهی و اسلامی فراهم کند، امام سجاد(ع) باید آنچنان تند و برنده و تیز و صریح، مسائل را بیان کند که پیام اصلی «عاشورا» هرگز فراموش نشود و مردم بدانند که چرا امام حسین(ع) به شهادت رسید.
دوره بلند و سرنوشتساز دوم، هنگامی آغاز شد که امام سجاد(ع) در مدینه به عنوان شهروندی محترم مشغول زندگی شد و کارش را از خانه پیامبر(ص) و حرم او آغاز کرد.
ـ اگر امام سجاد(ع) در آن شرایط قیام مسلحانه میکرد و آشکارا با بنیامیه به مبارزه میپرداخت، یقیناً ریشه شیعه کنده میشد و هیچ زمینهای برای رشد مکتب اهل بیت(ع) و دستگاه امامت و ولایت در دوران بعد باقی نمیماند، به همین دلیل، امام سجاد(ع) علناً قیامت مختار را تایید نکرد، بلکه در بعضی روایات آمده که آن بزرگوار، نسبت به مختار بدگویی کرد تا رابطهای بین آنها احساس نشود. البته اگر مختار پیروز میشد، حکومت را به دست اهل بیت(ع) میداد، اما در صورت شکست، اگر بین امام سجاد(ع) و او رابطه واضحی وجود میداشت، یقیناً پیامد آن، امام سجاد(ع) و شیعیان مدینه را میگرفت و ریشه تشیع قطع میشد.
در واقع «حره» نیز، روش حکیمانه امام سجاد(ع) باعث شد که بلا از سر ایشان دفع شود و محور اصلی شیعه باقی بماند، البته روایاتی که در برخی از کتب ـ از جمله بحارالانوار ـ هست و حاکی از اظهار تذلل حضرت سجاد(ع) در نزد مسلم بن عقبه است، قطعاً کذب است، زیرا اولاً این روایات به هیچ سند صحیحی متکی نیست، ثانیاً روایات دیگری وجود دارد که آنها را از جهت مضمون تکذیب میکند، در هر حال شکی نیست که امام سجاد(ع) برخورد خصمانهای با مسلم بن عقبه نکردند و گرنه حضرت به قتل میرسید و خسارت، جبرانناپذیر بود.
ـ بدون شک، هدف نهایی امام سجاد(ع)، ایجاد حکومت اسلامی بود، برای ایجاد حکومت اسلامی چند امر باید تأمین میشد:
1ـ باید اندیشه درست اسلامی که امامان اطهار(ع) حاملان واقعی آن هستند و مبنا و زیربنای حکومت اسلامی است، تدوین، تدریس و منتشر شود.
2ـ آشنا کردن مردم نسبت به حقانیت اهل بیت(ع) و مصادیق راستین اولیالامر و خلفاءالله که حکومت اسلامی باید به وسیله آنان اقامه شود.
3ـ باید تشکیلات منسجم و شایستهای از شیعیان تشکیل شود تا زمینه تشکیل حکومت اسلامی فراهم شود.
همه موضعگیریها، روایات، موعظهها، نامهها و خلاصه تمامی عملکرد امام سجاد(ع) در طول زندگی برای تحقق این سه امر بود و این سه، برای آن بود که «حکومت اسلامی» ایجاد شود، البته امام سجاد(ع) در فکر آن نبودند که در زمان خودشان حکومت اسلامی ایجاد کنند، زیرا امکان نداشت، بلکه برای آینده تلاش میکرد.
برای هر کدام از این سه امر، مشکلات فراوانی وجود داشت:
الف ـ اندیشه اصیل اسلامی تحریف شده و اندیشه جاهلی حاکم و غالب شده بود.
ب ـ تبلیغات اموی بر ضد اهل بیت(ع) چنان گسترش یافته بود که مردم حتی در نمازها، به سب و لعن اهل بیت(ع) میپرداختند.
ج ـ تشکیلات شیعه بر اثر اختناق و ارعاب و فقر و فشار اقتصادی و فرهنگی و سیاسی، متلاشی شده، نیروهای کادر شیعه به شهادت رسیده بودند.
ـ اظهارات و روایات صادر از ائمه (ع) بهترین منبع و مدرک برای شناخت زندگی آنها است، به شرط آنکه هدف و مقصد کلی و خط مشی اصلی آنها را بشناسیم، امام سجاد(ع) چون در دوران اختناق زندگی میکردند و نمیتوانستند مفاهیم مورد نظرشان را آشکار و صریح بیان کرد، از دو روش استفاده میکردند:
1- روش دعا که در صحیفه سجادیه متجلی است.
2- روش موعظه که در غالب بیانات و روایات امام سجاد(ع) متبلور است. با این دو روش حکیمانه، ایدئولوژی و اندیشههای درست را به بهترین شکل منتقل میکردند.
- «صحیفه سجادیه» مجموعهای از ادعیه است، درباره همه موضوعاتی که انسان در یک زندگی بیدار و هوشمندانه باید به آن توجه کند، امام (ع) به زبان «دعا»، انگیزههای یک زندگی اسلامی را در ذهن مردم بیدار و زنده میکند تا «اصلاح جامعه» آغاز شود.
- رساله حقوق امام سجاد(ع) نامه بسیار مفصلی است، به اندازه یک کتاب که به یکی از دوستانشان نوشتهاند و در آن حقوق افراد و اشخاص بر یکدیگر بیان شده است، در این رساله، علاوه بر حقوق الهی و اعضاء و جوارح و همسایه و خانواده، حقوق متقابل مردم و حاکم اسلامی نیز بدون ایجاد تنش و به صورت آرام و بدون ذکر مبارزه برای ایجاد حکومت اسلامی در آینده، بیان شده است، در واقع این رساله برای آن تألیف شده است که اگر در آینده حکومت اسلامی مورد نظر امام سجاد(ع) تشکیل شد، مناسبات و روابط و حقوق متقابل مردم و حاکم اسلامی، قبلاً در ذهن مسلمانان شکل گرفته و معلوم شده باشد.