خبرگزاری فارس: پسر 15 ساله بریتانیایی به جرم قتل مادرش با یک چکش به حبس ابد محکوم شد.
به گزارش خبرگزاری فارس، جولین فاکس قاضی دادگاه دانیل برتلام را که در زمان ارتکاب قتل 14 سال سن داشت به حبس ابد با حداقل گذراندن 16 سال حبس محکوم کرد.
پسر پس از دیدن یک نمایش تلویزیونی دست به این اقدام زده بود.
به نوشته خبرگزاری فرانسه در دادگاه بیان شده بود که برتلام در خانه آنها در ناتینگهام هفت بار با چکش به سر مادرش ضربه زده بود و سپس خانه را به آتش کشیده بود.
در این نمایش محبوب تلویزیونی یکی از شخصیتها با چکش زنی را به قتل رسانده بود.
قاضی فاکس این جنایت را عجیب و بیرحمانه توصیف کرد و گفت به نظر می رسیده برتلام قصد ارتکاب یک قتل تمام عیار را داشته است.
جسد ژاکلین برتلام در 25 آوریل سال گذشته پس از آتش سوزی خانه تنها با انجام آزمایش DNA بر روی دندانهایش شناسایی شد.
در فوریه سال گذشته هیئت منصفه این پسر را گناهکار شناخته بود.
خبرگزاری فارس: دیوان عالی آمریک روز گذشته حکمی را صادر کرد که بر اساس آن از این پس مجریان قانون این حق را دارند تا هر شخصی را به هر دلیل حتی جرایم اثبات نشده که دستگیر میکنند عریان کرده و مورد تفتیش بدنی قرار دهند.
به گزارش فارس به نقل از روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز، دیوان عالی آمریکا روز گذشته (دوشنبه) با 5 رأی موافق در مقابل 4 رأی مخالف تصمیم گرفت که مجریان قانون این کشور از این به بعد حق دارند هر شخصی را که دستگیر میکنند عریان کرده و مورد تفتیش بدنی قرار دهند و این به این مفهوم است که اصلاً مهم نیست که حتی جرم آنها چه اندازه کوچک باشد به هرحال مجریان قانون میتوانند هر شخصی را به هر دلیلی که دستگیر کردهاند عریان کرده و او را تفتیش بدنی کنند.
بر اساس این گزارش، این تصمیم پس از آن مطرح می شود دیوان عالی آمریکا در حال بررسی یک پروندهای است که در آن یک مرد به واسطه اشتباه مأموران پلیس در خصوص جریمه پرداخت نشده دستگیر شد و سپس در معرض یک نوع تفتیش تحقیرآمیز بدنی قرار گرفت.
"آلبرت فلورنس" در سال 2005 در نیوجرسی به همراه همسر باردار خود به دلیل سرعت غیرمجاز توسط مأموران پلیس متوقف شدند. مأموران پلیس آقای فلورنس را که در صندلی مسافر نشسته بود و همسر وی که راننده بود را تعیین هویت کرد و فلورنس را به بهانه عدم پرداخت جریمههای پیشین وی دستگیر کردند که بعدها پس از تحقیقات بیشتر ثابت شد که فلورنس تمامی جریمهها را پرداخته کرده بوده است اما مجریان قانون قبل از آنکه به این نتیجه برسند فلورنس را زندانی کردند و بدون آنکه جرایم وی ثابت شود زمانیکه زندانی بود او را مجبور کردند تا عریان شده و او را مورد تفتیش بدنی قرار دادند.
فلورنس میگوید که نوع رفتاری که با وی صورت گرفته با اینکه هیچ جرمی مرتکب نشده بود طبق اصلاحیه چهارم و 14 قانون اساسی آمریکا، حقوق وی را نقض میکند.
یکی از قضاتی که نظر مثبتی درباره این قانون داشت در توجیه این اقدام وقیحانه اعلام کرد: افرادی که برای جرایم کوچک دستگیر می شوند میتوانند جنایتکارانی گمراه و خطرناک باشند.
"استفان بریر" یکی از قضات مخالف با این لایحه تأکید کرد که عریان کردن و تفتیش تمامی افرادی که دستگیر میشوند یک نوع بیحرمتی به شأن بشریت و حریم فردی افراد است
خبرگزاری فارس: از همه چیز و همه جا حرف زد، فقط چند بار هم از حسی که به چادرش نداشت گفت اما در حرفهایش خواستنی نبود که جوابی به او بدهم، آخر کار با خودم فکر کردم که نمی شود چیزی نگویم هر چند او نخواهد.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، وبلاگ سبوی پنهانی نوشت: آمده بود خانه یمان، یک دوست جدید، از چه رو نمی دانم اما به تازگی چادر به سر می کرد اما معنایش را نمی فهمید، علتش را نمی دانست شاید به تقلید و شاید هم به اجبار، آخرش نفهمیدم که چرا؟ از همه چیز و همه جا حرف زد، فقط چند بار هم از حسی که به چادرش نداشت گفت اما در حرفهایش خواستنی نبود که جوابی به او بدهم، آخر کار با خودم فکر کردم که نمی شود چیزی نگویم هر چند او نخواهد. یک لحظه از فرصت پیش آمده استفاده کردم و در برابر سوالی که نمی دانم خواسته یا ناخواسته از زبانش خارج شد که تو چطور به این راحتی چادر سر می کنی و اذیت نمی شی جواب دادم: "من با چادر خود دوست هستم". شب که رفت خانه یشان تلفن زد، گفت بین راه رفته مغازه ی چادر فروشی، گفت می خواهد چادری بخرد که با او دوست باشد.
خبرگزاری فارس: علامه آیت الله حسن زاده آملی در تاریخ سه شنبه اول فروردین 1332 هجری شمسی در شب نوروز غزلی زیبا سرودند که تقدیم می شود...
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، نویسنده وبلاگ دوست مهربان نوشت: استاد مسلم عرفان حضرت علامه آیت الله حسن زاده آملی در تاریخ سه شنبه اول فروردین 1332 هجری شمسی در شب نوروز غزلی زیبا سرودند که تقدیم به دوستان مهربانم می شود: شب عید آمد آن عیدی که باشد عید سلطانی گروهی در سرورند و گروهی در پریشانی گروهی فارغ از هردو نه این دارند و نی آنرا به دل دارند با سلطانشان صد عید سلطانی به چشم پاک بینشان به غیر از آشنای دل هر آنچه در نظر آید نبینندش مگر فانی بقربان دل این فرقه قدّیس قدّوسی که از صد خور بود روشنتر آن دلهای نورانی مدان عید آنزمانی را که بر تن نو کنی جامه بود عید آنکه دور از خود نمایی خوی حیوانی مرا امشب دلی شاد است اندر گوشه غربت که میخواهد نماید هر زمان نوعی غزلخوانی چرا خوشدل نباشد آنکسی کردند تقدیرش کتاب و درس و دانش را ز لطف حیّ سبحانی چه غم ما را که اندر بر نباشد شربت و شکّر که کام بود شیرین همی ز آیات قرآنی چه غم ما را که اندر حجره نبود نان و حلوایی بود تا نان و حلوای جناب شیخ ربّانی چه غم ما را ز بی گلدانی و گلهای رنگارنگ بود زهرالربیع سیّد و انوار نعمانی چه غم ما را که دوریم از دیار و دوستان خود الهی اوستادی باشد و آقای شعرانی چه غم ما را ز سر بردن به تنهایی که هم صحبت بود کشکول شیخ و مجمع الامثال میدانی چه غم ما را که مهجوریم و اندر حجره محجوریم بود تا مثنوی و منطق الطیر دو عرفانی پریشان نیستم از بی گلستانی چه در پیش است گلستانی ز سعدی و پریشانی ز قاآنی حسن خواهد ز لطف بیشمار ایزد بیچون دل پاکی منزه باشد از اوهام شیطانی
خبرگزاری فارس: ارتش عراق به دلیل ناتوانی نیروی هوایی، هواپیماهای بمب افکن و توپولوف خود را در پایگاه هوایی الولید در نزدیکی مرز اردن نگهداری می کرد.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، عملیات غرور آفرین خلبانان شجاع نیروی هوایی در انهدام پایگاههای سه گانه الولید در اعماق خاک عراق را میتوان یکی از افتخارات بزرگ نیروی هوایی و خلبانان شجاع آن و همچنین یکی از پیچیده ترین عملیات های هوایی در جهان بر شمرد. تا کنون روایت های زیادی از این عملیات بزرگ منتشر گردیده و حتی فیلمی هم بر اساس این عملیات ساخته شده است. اما گمان می کنم خواندن دوباره این ماجرا از زبان یکی از طراحان اصلی و رهبر دسته پروازی در روز عملیات خالی از لطف نباش . مطلب زیر تشریح ماجرا از زبان از سرتیپ خلبان فرج الله براتپور می باشد : دشمن بعثی که طعم تلخ شکست را از همان اوایل جنگ از رزمندگان سلحشور اسلام به ویژه خلبانان شجاع نیروی هوایی چشیده بود برای مصون ماندن هواپیماهای خود از ضربات سنگین و خرد کننده عقابهای تیز پرواز نیروی هوایی اقدام به انتقال هواپیماهای شکاری – بمب افکن و ترابری عملیاتی خود به پایگاه های سه گانه الولید(H-3) در جوار مرز مشترک خود با اردن نمود تا در فرصت مناسب از آنها استفاده نماید. این انتقال از چشمان تیز بین کارشناسان نیروی هوایی ما پوشیده نماند، در نتیجه مسئولان نظامی خواستار نابودی پایگاه مورد نظر گردیدند. طراحی عملیات کار چندان آسانی نبود. پس از طراحی و بررسی های لازم و کسب آمادگیهای اولیه در واپسین روزهای اسفند ماه 1359 شهید سرتیپ خلبان جواد فکوری فرمانده وقت نیروی هوایی مرا که در آن زمان مسئولیت عملیات یکی از پایگاهای کشور را بر عهده داشتم احضار و اجرای این ماموریت را به من ابلاغ و تاکید کرد که شخصا فرماندهی دسته پروازی را بر عهده بگیرم. پس از توجیهات کلی از سوی گروه، طرح ریز در معاونت عملیات نیروی هوایی تاریخ انجام ماموریت 15 فروردین ماه 1360 تعیین شد. در طرح عملیات مقرر شد انواع هواپیماهای شکاری – بمب افکن، شکاری – رهگیر، پست فرماندهی پرنده و هواپیمای سوخت رسان حضور داشته باشند. در این عملیت می بایست با چهار نوبت سوخت گیری هوایی و پرواز در ارتفاع کم مسافت بسیار طولانی مرزهای شرقی کشور عراق را پشت سر گذاشته و پس از نفوذ به عمق خاک این کشور خود را به مرزهای غربی عراق با اردن رسانیده و در یک عملیات غافلگیرانه با یورش به اهداف از پیش تعیین شده آنها را منهدم کرده و پس از سوختگیری مجدد به فضای کشور خود بازگردیم . زمان اجرای ماموریت فرا رسیده بود و همه چیز می بایست طبق نقشه از پیش طراحی شده انجام می شد. برای انجام یک عملیات بزرگ آماده شدیم. ساعت یک بامداد روز 15 فروردین 1360 کلیه خلبانان منتخب بدون اطلاع قبلی به پست فرماندهی احضار و بی درنگ با تشکیل یک جلسه توجیهی کلیه موارد و چگونگی اجرای ماموریت برایشان به طور کامل تشریح شد. پس از ادای فریضه نماز و با روشن شدن هوا با آمادگی کامل و تحویل گرفتن تجهیزات پروازی به طرف هواپیماهایی که از شب پیش برای افراد در نظر گرفته شده بود روانه شدیم. طبق معمول شماره هواپیماها از طرف گردان نگهداری اعلام می شد ولی هیچ یک از پرسنل گردان نگهداری از جزییات این ماموریت اطلاع نداشتند. تدابیر امنیتی و حفاظتی فقط به علت حساس بودن ماموریت بود زیرا هر گونه بی دقتی می توانست ضریب موفقیت ما را به شدت کاهش داده و جنگنده ها را با مخاطرات جدی رو به رو سازد. ما با اطمینان خاطر 10 فروند هواپیمای شکاری بمب افکن اف 4 را در سکوت کامل رادیویی روشن کرده و پس از انجام کلیه امور پیش از پرواز در زمان مقرر از زمین برخاستیم . در نخستین منطقه انتظار با اعلام کدهای رادیویی در ارتفاع پایین برابر هماهنگیهای قبلی از هواپیمای سوخت رسان سوخت دریافت کردیم و پس از گرفتن وضعیت هوایی منطقه و مسیر از ایستگاه رادار 8 فروند از هواپیماها از مرز گذشتند و 2 فروند دیگر که تا آنجا به عنوان ذخیره ما را همراهی کرده بودند به پایگاه مراجعت کردند. این 8 فروند به صورت دو دسته تاکتیکی 4 فروندی و به فاصله 500 پا از یکدیگر قسمت شمالی خاک عراق را در ارتفاع بسیار پایین طی کرده و در منتهی الیه شمال غربی خاک آن کشور با دو فروند هواپیمای تانکر سوخت رسان که پیشتر در آن منطقه مستقر شده و در ارتفاع بسیار پایین مشغول پرواز بودند همراه شده و در حال سوخت گیری به طرف هدف یعنی جنوب غربی عراق پرواز کردند. جنگنده ها پس از سوخت گیری از هواپیمای تانکر جدا شده و پرواز را به طرف نخستین نقطه نشانه زمینی که روی نقشه علامت گذاری شده بود ادامه دادند. من که به عنوان فرمانده دسته های پروازی مسیر رفت و برگشت را از روی نقشه با نشان دهنده ها و تجهیزات الکترونیکی و سیستم ناوبری هواپیما کنترل و مقایسه میکردم متوجه شدم که موقعیت هدفی که دستگاه ناوبری هواپیما به ما نشان می دهد با موقعیت واقعی هدف اختلاف دارد . به خلبان کابین عقب گفتم: ظاهرا دستگاه ناوبری من ایراد دارد می توانی بگویی که دستگاه شما کجا را نشان می دهد؟ وی با خونسردی و به شوخی جواب داد: فکر می کنم تل آویو ! گفتم پس برویم آنجا را بزنیم! با لهجه شیرین شیرازی گفت: ها بریم. او یکی از خلبانان دلاور دوران جنگ بود و همیشه برای مشکلترین پروازها داوطلب می شد و در بدترین شرایط پروازی به خلبانان کابین جلو روحیه می داد. به هر صورت بعد از گذشتن از آخرین نقطه نشانه زمین که بر روی نقشه داشتیم طبق قرار قبلی با دادن علامت هواپیماها را به دو دسته سه فروندی و یک دسته دو فروندی تقسیم کردم و هر کدام از دسته ها به سوی هدفهای تعیین شده روانه شدند. هنگامی که من با دسته سه فروندی خود به سوی پایگاه اصلی پیش می رفتم دسته های دیگر به اهدافشان که در فاصله کمتری از آنها قرار داشتند رسیده و مشغول بمباران آنها شدند. آتش و دود زیادی فضای اطراف را پوشاند. پدافند دشمن به هر سو تیراندازی می کرد و انواع توپها و موشکهای زمین به هوا را برای سرنگونی ما به کار می برد. بی درنگ تصمیم گرفتم به جای اینکه در همان مسیر از پیش تعیین شده جلو بروم سمت هواپیما را با گردش به راست تغییر داده و از سمت دیگری به پایگاه دشمن حمله کنم تا به این ترتیب موفق به غافلگیری آنها شوم . پایگاه دشمن واقعا از استتار و اختفای خیلی خوبی برخوردار بود اما از آنجایی که فکر نمی کردند ما توانایی و جسارت حمله به آن منطقه را داشته باشیم و از طرفی طرح ماموریت هم تا زمان اجرا محرمانه حفظ شده بود کاملا غافلگیر شده بودند . هنگامی که بر روی پایگاهها رسیدیم نیروهای عراقی در حال انجام کارهای معمولی و روزمره روی هواپیماهای بمب افکن وشکاری خود بودند . همچنین به علت این تغییر سمت توپهای ضدهوایی آنها جهت مخالف ما را نشانه گیری کرده بودند و به اصطلاح دیوار آتش را در جهت مخالف برقرار کرده بودند. به هر صورت همه هواپیماها اهداف تعیین شده را با دقت و به خوبی بمباران کردند. پس از گذشتن از روی پایگاه و رها ساختن تمامی بمب های خود در مسیر بازگشت بر فراز جاده بین الملی که از عراق به اردن کشیده شده بود در حال پرواز بودم که یک تریلی حامل محموله نظامی را دیدم. به نظر می رسید که از بندر عقبه در خاک اردن بارگیری کرده و به عراق وارد شده بود. بی درنگ با تیربار هواپیما آن را هدف قرار داده و منفجر کردم. سپس برای رسیدن به هواپیمای سوخت رسان که هنوز در ارتفاع بسیار پایین و در خارج از دید رادار دشمن در قسمت غربی آسمان عراق منتظر ما بود با فرکانس رادیویی قراردادی تماس گرفتم . سپس به سوی تانکر که بقیه هواپیماها نیز با آن در حال پرواز جمع بودند ادامه مسیر دادم. برای یک لحظه متوجه شدم که سوخت هواپیما به حداقل رسیده و تانکر را نیز در دید ندارم. از طرفی برای اینکه سکوت رادیویی را حفظ کنم نمی خواستم از رادیو برای تماس با تانکر استفاده کنم. با تمامی وجود از خداوند خواستم مرا یاری کند تا به خاطر تمام شدن سوخت مجبور به ترک هواپیما نشوم. مسیر پیش بینی شده ای را که قرار بود هواپیماهای تانکر در آن مسیر پرواز کنند و هواپیماهای شکاری از آنها سوخت بگیرند انتخاب کرده و ادامه دادم تا اینکه سرانجام با چشم از مسافت بسیار دور هواپیمای تانکر را دیدم و تا لحظه رسیدن به آن چشم از تانکر بر نداشتم. هنگامی که موقعیت مناسب پیش آمد با احتیاط و خونسردی سوخت گیری کرده و پس از اینکه همه هواپیماها بنزین گرفتند از قسمت شمالی خاک عراق و از سمت مخالف مسیر رفت به وطن بازگشتیم . دشمن پس از دریافت این ضربه عظیم بی درنگ تعداد زیادی از هواپیماهای شکاری رهگیر خود را به پرواز در آورد تا شاید بتواند ما را رهگیری کند و به هر ترتیبی شده تعدادی از هواپیماها را در راه بازگشت سرنگون سازد . من دو دسته چند فروندی از آنها را با چشم دیدم ولی هیچ یک نتوانستند ما را رهگیری کنند . در حالی که به مرز کشورمان نزدیک می شدیم با هواپیماهای اف 14 و اف 5 خودی که در همان حوالی در انتظار ما در حال گشت زنی بودند تماس گرفتیم و آنها به کمک ما شتافتند و آخرین تلاش دشمن نیز عقیم ماند . هنگام ورود به فضای کشور دوباره از هواپیماهای تانکر سوخت رسان سوخت گرفتیم و پس از مدتی پرواز در پایگاه مبدا به زمین نشستیم . پرسنل گردان نگهداری که از بازگشت دسته پروازی باخبر شده بودند با هیجان و شور خاصی درباره چگونگی انجام ماموریت سخن می گفتند و چون درباره جزییات ماموریت چیزی نمی دانستند به سراغ جانشین فرمانده پایگاه رفته و نگرانی خود را در مورد سلامتی گروه پروازی ابراز داشتند. جانشین فرمانده پایگاه که تا بازگشت نخستین گروه دشوارترین لحظات را می گذراند ـ پس از شنیدن خبر بازگشت سالم نخستین گروه پروازی در مقابل پرسنل گردان پرواز و نگهداری که جلو دفتر فرماندهی تجمع کرده بودند – ظاهر شده و در حالی که اشک شوق از چشمانش جاری بوده به تشریح عملیات بی نظیر خلبانان می پردازد . پرسنل گردان نگهداری که از عملیات شجاعانه خلبانان مبهوت مانده بودند بی صبرانه در انتظار بازگشت آنان دقیقه شماری می کردند که با دریافت خبر ورود نخستین دسته پروازی و نشستن آنها در باند پروازی به یکباره پایگاه غرق در شادی و سرور شد . پرسنل با فریاد الله اکبر و قربانی کردن گوسفند به استقبال خلبانان آمدند و مرا که رهبر گروه پروازی بودم تا آستانه در گردان پروازی بر روی دست بردند . آن روز یکی از روزهای فراموش نشدنی در زندگی من بود . بررسیهای بعدی نشان داد که مسئولان پایگاه الولید در پیامی که به بغداد فرستادند نتیجه عملیات هواپیماهای شکاری بمب افکن نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را چنین بیان کردند : 1- انهدام و رسیدن آسیب جدی به 48 فروند هواپیمای بمب افکن سنگین ، شکاری و هلی کوپتر 2- از بین رفتن 3 آشیانه بزرگ چندین پناهگاه بتنی هواپیما و 2 دستگاه رادار 3- برکناری فرمانده پدافند هوایی به دستور صدام در همان روز، بر اساس خبرهای کسب شده نامبرده بعدا اعدام و خبر آن با عنوان خودکشی وی منتشر شد . موفقیت این عملیات باعث بالا رفتن روحیه رزمندگان اسلام شد و چند ماه بعد چندین عملیات موفق و پی در پی مثل ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس شکل گرفت . شادی ملت و رضایتمندی حضرت امام خمینی (ره) از خلبانان به گونه ای بود که سه روز پس از انجام این عملیات ما را در تاریخ 18/1/1360 به حضور پذیرفتند و مورد تفقد قرار دادند. از اینکه نور شادی و رضایت را در سیمای ملکوتی امام (ره) مشاهده می کردیم خوشحال بودیم و خدا را شکر کرده که توانسته بودیم قلب رهبر را از خود خشنود سازیم !