فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
فارس گزارش می‌دهد
مهمان‌ ناخوانده‌ای که قصد رفتن ندارد/مسئولان تنها به توصیه‌های پزشکی اکتفا کرده‌اند

خبرگزاری فارس: چند سالی است که ایران به ییلاق ریزگردها بدل شده است. این ریزگردها از کشور همسایه وارد می‌شوند و خطرات زیادی برای مردم دارند ولی تاکنون مسئولان برای رفع این مشکل اقدام اساسی انجام نداده‌اند.

خبرگزاری فارس: مهمان‌ ناخوانده‌ای که قصد رفتن ندارد/مسئولان تنها به توصیه‌های پزشکی اکتفا کرده‌اند

 

به گزارش خبرنگار اجتماعی فارس، این روزها اهالی استان‌های خوزستان ،بوشهر، لرستان، ایلام، کردستان همدان و کرمانشاه به جای تنفس هوای پاک و سرشار از لطافت خاص این مناطق هوایی را تنفس می‌کنند که سرشار از غبار و آلودگیست.

در ابتدا این ریزگردها مهمان استان‌های غربی کشور بودند، اما ریزگردها با سرعت مسیر خود را ادامه داده و خود را تا مرکز ایران و حتی تهران رساندند اما باز هم مسئولان نتوانستند جلوی این مهمان ناخوانده را بگیرند.

این در حالی است که این مشکل در سایه سکوت مسئولان و دست اندرکاران ذی‌ربط بسیار تشدید شده و مردم این مناطق علی الخصوص کودکان، سالمندان و بیماران هر لحظه عذاب را با تمام وجودشان احساس می‌کنند.

اصولا سازمان مدیریت بحران کشور، سازمان‌های حفاظت از محیط زیست، جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری و هواشناسی مسئول نخست و اصلی مقابله با پدیده ریزگردها هستند. چند سالی است که ایران به ییلاق ریزگردها بدل شده است. بر طبق آمار، هر زمان این ذرات کوچک به هوا می‌روند 20 استان کشور را خاک گیر می‌گیرد اما طی این چند سال اقدام راهبردی خاصی که به درد مقابله با این پدیده بخورد قابل ذکر نیست.

کشورهای همسایه اقدامی در کاهش پدیده ریزگردها انجام نداده‌اند

در این باره مرتضی‌اکبر‌پور،معاون آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران کشور می‌گوید: تا به امروز کار شاخصی توسط کشورهای همسایه در خصوص کاهش ریزگردها صورت نگرفته است. 

وی ادامه داد: پدیده ریزگردها حدود 8 سال است که در کشور رخ می‌دهد و منشا آن نیز کشورهای عربی و همسایه است.

اکبرپور بیان داشت: حدود 20 استان کشور تحت تأثیر پدیده ریزگردها هستند و این پدیده خسارت‌های زیادی در ابعاد انسانی و اقتصادی به بار می‌آورد.

وی تأکید کرد: تا به امروز کار شاخصی توسط کشورهای همسایه در خصوص کاهش ریزگردها صورت نگرفته است.

معاون آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران بیان داشت: جمهوری اسلامی ایران اعلام آمادگی کرده است که در زمینه کاهش این ریزگردها کمک کند ولی کشورهای همسایه و عربی به دلیل مشکلات داخلی هنوز اقدامی انجام نداده‌اند.

وی با اشاره به اینکه باید منشاء این ریزگردها از بین برد گفت: دولت در سطح کشور برای کاهش ریزگردها اقدام به ماش‌پاشی کرده است ولی این اقدام به تنهایی تأثیری ندارد.

اکبرپور به افرادی که دارای بیماری های قلبی و ریوی هستند توصیه کرد که کمتر در سطح شهر تردد داشته باشند.

وی بیان داشت: ریزگردها به صورت مستقیم باعث فوت اشخاص نمی‌شوند بلکه مشکلاتی را برای افرادی که دارای بیماری‌های ریوی و قلبی هستند بوجود می‌آورند.

"افرادی که بیماری قلبی، عروقی و تنفسی دارند از خانه‌ها بیرون نیایند" این توصیه‌ای است که اکثر مسئولان به مردم می‌کنند و به همین‌توصیه‌ها نیز بسنده کرده‌اند.

حال این سوال باقی است که اهالی غرب کشور تا کی باید منتظر وعده مسئولان برای حل مشکل ریزگردها بمانند.






تاریخ : پنج شنبه 91/3/11 | 10:11 صبح | نویسنده : علی | نظرات ()

حکومت و سیاست در سیره امام جواد علیه السلام

ولادت امام جواد علیه السلام

شیعیان به طور عام خصوصاً علویان که امامان شیعه در رأس آنها بودند، در عصر خلفاى بنى امیه و عصر خلافت منصور و مهدى عباسى، در بدترین حالت به سر مى‌بردند، و قیام‌هاى شیعى یکى پشت سر دیگرى توسط دستگاه حاکم سرکوب مى‌شد. و به طور کلى شیعه بودن جرم بزرگى بود که به واسطه آن، کشتن و زندان و مصادره اموال و ویرانى خانه‌هاى شیعیان، براى دستگاه خلافت امر مشروع و قانونى بود، و امامان شیعه نیز در حال تقیه به سر مى‌بردند، و ارتباط‌هاى سیاسى با شیعیان به شکل پنهانى انجام مى‌گرفت. اما بعد از امام کاظم علیه السلام که فعالیت‌هاى سیاسى زیر پرده امامان علیهم السلام کم کم به ثمر مى‌رسید، شیعه توانست ابراز وجود نماید و جمعیتشان رو به فزونى گرفت. پس از گذشت سالیان درازى که شیعیان نمى‌توانستند در مورد امامت امامان ابراز عقیده نمایند، هم اکنون عظمت و منزلت ائمه علیهم‌السلام نزد مردم تا بدان جا رسیده بود که خلفاى عباسى دیدند، نمى‌توانند به طور علنى و بى‌پرده عواطف مردم را برانگیزند، و احساساتشان را جریحه‌دار سازند و به ائمه علیهم السلام آسیب برسانند و از طرف دیگر نمى‌توانستند امامان را به حال خود واگذارند، تا آزادانه و مطابق خواست و اراده خود هر چه مى‌خواهند بکنند، از این رو مناسب دیدند در برابر امامان، سیاست جدیدى اتخاذ نمایند.

بعد از شهادت امام رضا علیه السلام مأمون به جهت رسیدن به مقاصد، راه خود را ادامه داد، و توطئه خود را علیه حرکت تشیع و موقعیت اجتماعى آن، که حکومت عباسیان را تحت تأثیر قرار داده بود، ادامه داد. مأمون که بالاى سر هر کسى یک خبرچین داشت، و کنیزکان خود را براى جاسوسى به هر که مى‌خواست هدیه مى‌داد و ازدواج دخترش ام حبیبه با امام رضا علیه السلام و دختر دیگرش ام الفضل با امام جواد علیه السلام نیز بیشتر به منظور اطلاع‌یابى و جاسوسى بود، او با این خصوصیات قطعاً از حرکت‌هاى شیعى بعد از امام رضا علیه السلام و ارتباط شان با امام جواد علیه السلام مطلع بود، و به توانایى حضرت جواد علیرغم خردسالى نسبت به پاسخ تمامى مسایل دقیق و مشکل کاملاً آگاهى داشت .

سازش مأمون با امام هشتم علیه السلام ـ رهبر و مقتداى شیعیان ـ میزان نفوذ و توان این فرقه را در صحنه‌هاى فکرى و سیاسى بالا برد، مقر حضرت رضا علیه السلام به خراسان و شبکه وکلاى آن حضرت و حضرت جواد علیه‌السلام در نواحى و نقاط مختلف مملکت اسلامى، موجب شد که شیعیان بتوانند ابراز وجود نمایند، و ارتباطات سیاسى خود را مستقیماً در مقر حج در مدینه و مکه با خود امام جواد و یا با وکلاى آن حضرت برقرار نمایند. شیعیان امام جواد علیه السلام در بغداد و مداین، سواد عراق و در مصر در صحنه ظاهر شدند، خراسان و رى به صورت دو مرکز بزرگ شیعى درآمد، اینان علاوه بر ارتباط با وکلاى امام خود نیز در سفر حج در مدینه و مکه به دیدار امام مى‌شتافتند، بدین ترتیب ارتباط خود را با امام حفظ مى‌کردند. قم یکى از مراکز اصلى شیعه بود، و در دوران امامت امام جواد علیه السلام ارتباط خود را با آن جناب حفظ کرده بود، و در عین حال در آن زمان مردم قم با عاملان حکومتى که از طرف مأمون مى‌آمدند، مخالفت مى‌کردند، و درگیرى‌هایى را به وجود آوردند، که موجب آن درخواست کاهش خراج و مالیات بود که از طرف حکومت پذیرفته نشد، تا این که با لشکرکشى مأمون توسط على ابن هشام سرکوب گردید، ولى باز هم به طور پراکنده براى مدتى ادامه داشت . و همچنین در فارس و اهواز و خراسان و سیستان، تشکل‌هاى شیعى کم کم علنى و ارتباطات خود را مستقیماً با امام علیه السلام در سفر حج و یا توسط وکلاى آن حضرت برقرار مى‌کردند.

ولادت امام جواد علیه السلام

مأمون عباسى که سیاستمدارترین، زیرک‌ترین و دور اندیش‌ترین عباسیان است، خود را در چهره حامى علم و مدافع آزادى بیان و احترام به عقاید ظاهر مى‌ساخت، و این به هدف آنان براى ماندنشان بر اریکه قدرت کمک مى‌کرد. این پوشش مزورانه، نیرنگ‌ها و گمراهى‌هاى بسیارى را در خود نهفته داشت. و نتیجه آن عبارت بود از محو بسیارى از حقایقى که با سیاست حکام و منافعشان سازگارى نداشت .

همانطور که امام رضا علیه السلام را ولیعهد خود قرار داد و به نام او سکه زد، و دخترش را به عقد آن حضرت درآورد، نسبت به امام جواد علیه السلام نیز همان نیرنگ سیاسى را به کار برد، و در سال 211 هجرى امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد آورد، تا فعالیت‌هاى فکرى و سیاسى او را زیر نظر بگیرد، و هرگاه زیان و خطرى را از ناحیه وى احساس کند، فوراً راهها را بر وى ببندد، و روابط او را با شیعیانش قطع کند و نیز آرزو داشت که با نیرنگ‌ها و شیوه‌هایش با فریب دادن امام و یا تهدید او در آینده آن حضرت را جلب و جذب کرده و داعى و مبلغ خود و دولتش بگرداند. جلب خوش‌بینى شیعیان نسبت به خود، و مبراء نشان دادن خود از مسموم کردن امام هشتم علیه السلام یکى دیگر از هدف‌هاى مأمون بود که دنبال مى‌کرد و مى‌خواست براى مردم تثبیت کند که او هیچ گونه منافاتى بین خط امام و روش خود به عنوان سلطان و حاکم نمى‌بیند.

مأمون، معاصر امام جواد علیه السلام بود، و امام بخش بزرگى از زندگانى خود را همزمان با او به سر برد. مأمون به منظور کسب پیروزى نهایى و قطعى براندیشه شیعى امامى، چه در زمان امام هشتم و چه در زمان امام جواد کوشش‌هاى فراوانى را به عمل آورد. او پس از آن که اشتباه گذشتگانش را نسبت به رفتار با ائمه اهلبیت تجربه کرده، سعى نمود که با آنان با روش نو، و در نوع خود بى نظیر که در پس آن نیرنگ سخت‌تر و توطئه بزرگتر نفته بود، رفتار کند. تشکیل جلسات، مباحثه‌هاى علمى، و دعوت از فقها و متکلمین و عالمان نامدار، براى بحث و جدل علمى، بدین منظور بود که چه امام رضا و چه امام جواد علیهماالسلام را که خردسال هم بود، حداقل در یک مسئله علمى شکست دهند، و بدین وسیله لیاقت، محبوبیت و وجهه مذهبى و مردمى آنها را زیر سؤال برد، و با شکست امام، در مسئله امامت، مذهب تشیع از مبنا سقوط کند، و براى همیشه ستاره شیعه و امامان شیعه خاموش گردد، و بدین ترتیب بزرگترین منبع و مصدر مشکلات و خطراتى که مأمون و دیگر حاکمان غاصب را تهدید مى‌کنند، از میان بردارد و مى‌گفت: چیزى از این که منزلت او کاسته شود، نزد من محبوبتر نیست . بعد از شهادت امام رضا علیه السلام نیز این مرد به جهت رسیدن به مقاصد، راه خود را ادامه داد، و توطئه خود را علیه حرکت تشیع و موقعیت اجتماعى آن، که حکومت عباسیان را تحت تأثیر قرار داده بود، ادامه داد. مأمون که بالاى سر هر کسى یک خبرچین داشت، و کنیزکان خود را براى جاسوسى به هر که مى‌خواست هدیه مى‌داد و ازدواج دخترش ام حبیبه با امام رضا علیه السلام و دختر دیگرش ام الفضل با امام جواد علیه السلام نیز بیشتر به منظور اطلاع‌یابى و جاسوسى بود، او با این خصوصیات قطعاً از حرکت‌هاى شیعى بعد از امام رضا علیه السلام و ارتباط شان با امام جواد علیه السلام مطلع بود، و به توانایى حضرت جواد علیرغم خردسالى نسبت به پاسخ تمامى مسایل دقیق و مشکل کاملاً آگاهى داشت .

امام برخلاف انتظار مأمون، فعالیت‌هاى خود را بسیار دقیق و حساب شده انجام مى‌داد، و در هر زمینه‌اى که فرصت فعالیت بود، فعالیت مى‌کرد، حتى ماندن در بغداد برایش مشکل تمام مى‌شد، به قصد زیارت خانه خدا از بغداد بیرون شد و در برگشت در مدینه ماند، تا از مراقبت و تسلط مأمون به دور باشد، و نقشه‌هاى او را خنثى کرد اما وقتى که معتصم برادر مأمون به خلافت نشست به عبدالملک ابن زیاد نوشت: تقى و ام الفضل را به سوى او بفرستد و دوباره امام جواد علیه السلام را به بغداد آورد، تا شخصاً حرکت‌هاى امام را زیر نظر بگیرد. اما امام علیرغم تلاش‌ها و حیله‌هاى مأمون و معتصم روز به روز نفوذ و عظمت و محبوبیت بیشترى مى‌یافت و در میان مردم ریشه مى‌دوانید، به گونه‌اى که براى نظام حاکم هراس آور بود با آن که خردسال بود، انگشت نما شده و موافق و مخالف و دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند، مردم شیفته جمال او بودند، وقتى که در خیابان‌هاى بغداد راه مى‌رفت، مردم بر فراز تپه‌ها و بلندى‌ها مى‌رفتند تا جمال او را ببینند و دیدن او براى آنان رویداد مهم به حساب مى‌آمد.

وجود امام جواد علیه السلام با آن سن کم، در مقام امامت که مسؤولیت‌هاى رهبرى را به عهده داشت، به خودى خود براى نظام حاکم خطرناک بود، مأمون حزم و احتیاط نموده و براى مقابله با هر رویداد ناگهانى احتمالى، آمادگى لازم را اتخاذ مى‌کرد و لذا براى فرو خواباندن خشم و اعتراض شیعیان علیه خود، همانطور که امام رضا علیه السلام را ولیعهد خود قرار داد و به نام او سکه زد، و دخترش را به عقد آن حضرت درآورد، نسبت به امام جواد علیه السلام نیز همان نیرنگ سیاسى را به کار برد، و در سال 211هجرى امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد آورد، تا فعالیت‌هاى فکرى و سیاسى او را زیر نظر بگیرد، و هرگاه زیان و خطرى را از ناحیه وى احساس کند، فوراً راهها را بر وى ببندد، و روابط او را با شیعیانش قطع کند و نیز آرزو داشت که با نیرنگ‌ها و شیوه‌هایش با فریب دادن امام و یا تهدید او در آینده آن حضرت را جلب و جذب کرده و داعى و مبلغ خود و دولتش بگرداند. جلب خوش‌بینى شیعیان نسبت به خود، و مبراء نشان دادن خود از مسموم کردن امام هشتم علیه السلام یکى دیگر از هدف‌هاى مأمون بود که دنبال مى‌کرد و مى‌خواست براى مردم تثبیت کند که او هیچ گونه منافاتى بین خط امام و روش خود به عنوان سلطان و حاکم نمى‌بیند.

تلاش‌ هاى مأمون براى کاستن از وجهه و لیاقت و محبوبیت امام جواد علیه السلام به جایى نرسید و براى نیرنگ خواست دخترش را به عقد امام درآورد. مأمون که در زیرکى و شعور سیاسى کم نظیر بود، با تزویج دخترش به امام جواد علیه السلام همان هدفى را دنبال مى‌کرد که در مورد سپردن ولایتعهدى به امام هشتم علیه السلام و ازدواج دخترش با آن حضرت دنبال مى‌کرد. زیرا شیعیان و علویان در آن زمان نیروى عظیمى را تشکیل مى‌دادند، و مأمون تنها از همین‌ها مى‌ترسید، از این رو با ازدواج دختر خود با آن حضرت که زعیم و پیشواى اهل‌بیت و شیعیان بود مى‌خواست شعله‌هاى انقلابات را خاموش سازد.

ولادت امام جواد علیه السلام

اما امام برخلاف انتظار مأمون، فعالیت‌هاى خود را بسیار دقیق و حساب شده انجام مى‌داد، و در هر زمینه‌اى که فرصت فعالیت بود، فعالیت مى‌کرد، حتى ماندن در بغداد برایش مشکل تمام مى‌شد، به قصد زیارت خانه خدا از بغداد بیرون شد و در برگشت در مدینه ماند، تا از مراقبت و تسلط مأمون به دور باشد، و نقشه‌هاى او را خنثى کرد اما وقتى که معتصم برادر مأمون به خلافت نشست به عبدالملک ابن زیاد نوشت: تقى و ام الفضل را به سوى او بفرستد و دوباره امام جواد علیه السلام را به بغداد آورد، تا شخصاً حرکت‌هاى امام را زیر نظر بگیرد. اما امام علیرغم تلاش‌ها و حیله‌هاى مأمون و معتصم روز به روز نفوذ و عظمت و محبوبیت بیشترى مى‌یافت و در میان مردم ریشه مى‌دوانید، به گونه‌اى که براى نظام حاکم هراس آور بود با آن که خردسال بود، انگشت نما شده و موافق و مخالف و دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند، مردم شیفته جمال او بودند، وقتى که در خیابان‌هاى بغداد راه مى‌رفت، مردم بر فراز تپه‌ها و بلندى‌ها مى‌رفتند تا جمال او را ببینند و دیدن او براى آنان رویداد مهم به حساب مى‌آمد.

بدینسان نفوذ اجتماعى و محبوبیت آن حضرت، علیرغم توطئه‌هاى خلافت گسترده مى‌شد، که دستگاه خلافت را به وحشت انداخته بود، زیرا مى‌دیدند امام توانسته است آن چه را که به عقیده حکومت براى او نقطه ضعف به شمار مى‌رفت، نقطه قوت خود قرار داده و حتى در میان رجال دولتى نفوذ کرده است . مردى از بنى حنیفه از اهالى سیستان گوید: سالى در سفر حج همراه با امام جواد علیه السلام بودم، روزى که با هم سر سفره بودیم و عده‌اى از درباریان معتصم نیز حضور داشتند، عرض کردم که حاکم ما مردى است که دوستدار شما اهل‌بیت است، و در دیوان او براى من مالیاتى مقرر شده است به او نامه بنویسید که به من نیکى کند، فرمود: من او را نمى‌شناسم، گفتم از دوستان شما است. پس نوشت بسم الله الرحمن الرحیم، رساننده این نامه، مذهب و مرام جمیل از تو یاد مى‌کند، عمل مفید براى تو آنست که به مردم نیکى کنى . وقتى وارد سیستان شدم و نامه را به حاکم دادم، آن را گرفته به چشم مالید و پرسید مشکل شما چیست؟ گفتم: در دیوان شما مالیاتى سنگینى براى من مقرر شده است، دستور داد آن مالیات را از من بردارد و گفت: تا من حاکمم مالیات پرداخت نکن.

حضرت امام جواد علیه السلام پایه‌هاى امامت را استوار ساخت و خط وصایت و رهبرى را در اهل‌بیت حفظ کرد، لیاقت و برازندگى خود را براى امامت امت به اثبات رساند، مناظرات آن حضرت با متکلمین و فقها از جمله یحیى ابن اکثم که از بزرگان فقها بود و تفوق آن حضرت بر حریفانش در رشته‌هاى علوم، به جاى آن که از پاسخ ناتوان بماند و منظور دستگاه خلافت برآورده شود، وسایل گسترش پیام اهل‌بیت علیهم السلام و نفوذ آنان را فراهم نمود، و بى لیاقتى و عدم کفایت خلفاى زمانشان را براى مردم به اثبات رساند و پرده‌هاى فریب و تزویر را از چهره‌هاى آنان بالا زد، و این خطر بزرگى براى آنان بود و به خصوص در زمینه سیاسى اثر حتمى داشت.

از آن که در آن مجلس برخى از دربارنشینان معتصم بودند، امام على الظاهر تجاهل مى‌کند که او را نمى‌شناسم، تا آسیبى به او نرسد، آنگاه با چند جمله‌اى موعظه گونه منظورش را مى‌نویسد، ولى نفوذ و تأثیرش به آن اندازه است که حاکم سیستان به عنوان یک مرید دلباخته، فرمان امام را اجرا مى‌نماید. در مورد مبارزات ائمه معصومین علیهم السلام با دستگاه حاکمه مى‌توان گفت: همه زندگى آنان طبیعت مبارزاتى داشته است به صورتى که تمام کلمات، و حرکات و جهت‌گیرى‌ها و سیره و روش زندگى آنان حتى اکل و شرب،(خوردن و آشامیدن) مشى و رکوب،(راه رفتن و سوار شدن) و رنگ لباس و القاب و نقش انگشترشان، معنادار و پر از رمز و راز بوده است. حضرت امام جواد علیه السلام جمله «نعم القادر الله» را براى نقش انگشتر خود انتخاب کرده بود که با این انتخاب در واقع تمامى مظاهر سرکشى و ستم عباسیان را محکوم مى‌نماید، آنان که به آخرین آرمان‌هاى‌شان رسیده بودند که عبارت بود از مستحکم نمودن پایه‌هاى حکومت و سلطنتشان به طورى که دیگر هیچ نیرویى توان ایستادن در برابر جبروت و سرکشى آنان نداشته باشد.

حضرت امام جواد علیه السلام پایه‌هاى امامت را استوار ساخت و خط وصایت و رهبرى را در اهل‌بیت حفظ کرد، لیاقت و برازندگى خود را براى امامت امت به اثبات رساند، مناظرات آن حضرت با متکلمین و فقها از جمله یحیى ابن اکثم که از بزرگان فقها بود و تفوق آن حضرت بر حریفانش در رشته‌هاى علوم، به جاى آن که از پاسخ ناتوان بماند و منظور دستگاه خلافت برآورده شود، وسایل گسترش پیام اهل‌بیت علیهم السلام و نفوذ آنان را فراهم نمود، و بى لیاقتى و عدم کفایت خلفاى زمانشان را براى مردم به اثبات رساند و پرده‌هاى فریب و تزویر را از چهره‌هاى آنان بالا زد، و این خطر بزرگى براى آنان بود و به خصوص در زمینه سیاسى اثر حتمى داشت. دستگاه خلافت مى‌خواست، کرامت و فضیلت و شخصیت امام را مخفى نگه داشته، و یا به کلى محو کنند، تا مردم مجذوب او نگردند اما تکیه بر ترور شخصیت و مسخ تقدس و کرامت او، نتیجه برعکس داد، تا آن که با خوراندن زهر به طور مخفیانه و حذف فیزیکى توانستند خود را از خطرات که چه بسا حکومت‌شان نمى‌توانست در برابر آن مقاومت کند، نجات دهند.

 






تاریخ : پنج شنبه 91/3/11 | 8:45 صبح | نویسنده : علی | نظرات ()

امامی که در کودکی به امامت رسید

ولادت امام جواد علیه السلام

از آنجا که امام جواد علیه السلام نخستین امامى بود که در خردسالى به منصب امامت رسید(1)، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهایى داشته است که برخى از آنها بسیار پر سر و صدا و هیجان‏انگیز و جالب بوده است. علت اصلى پیدایش این مناظرات این بود که از یک طرف، امامت او به خاطر کمى سن براى بسیارى از شیعیان کاملاً ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانایان شیعه بر اساس عقیده شیعه هیچ شک و تردیدى در این زمینه نداشتند) از این رو براى اطمینان خاطر و به عنوان آزمایش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مى‏کردند.

از طرف دیگر، در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله» افزایش یافته بود و مکتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حکومت وقت در آن زمان از آنان حمایت و پشتیبانى مى‏کرد و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امکانات مادى و معنوى حکومتى، براى استوارى و تثبیت خط فکرى آنان و ضربه زدن به گروه‌هاى دیگر و تضعیف موقعیت و نفوذ آنان به هر شکلى بهره‌بردارى مى‏کرد. خط فکرى اعتزال در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذیرى بشرى افراط مى‏نمود، معتزلیان دستورها و مطالب دینى را به عقل خود عرضه مى‏کردند و آنچه را که عقلشان صریحاً تأیید مى‏کرد مى‏پذیرفتند و بقیه را رد و انکار می‌نمودند و چون نیل به مقام امامت امّت در سنین خردسالى با عقل ظاهر بین آنان قابل توجیه نبود، سؤالات دشوار و پیچیده‏اى را مطرح مى‏کردند تا به پندار خود، آن حضرت را در میدان رقابت علمى شکست بدهند!

ولى در همه این بحث‌ها و مناظرات علمى، حضرت جواد علیه السلام(در پرتو علم امامت) با پاسخ‌هاى قاطع و روشنگر، هرگونه شک و تردید را در مورد پیشوایى خود از بین مى‏برد و امامت خود و نیز اصل امامت را تثبیت مى‏نمود. به همین دلیل بعد از او در دوران امامت حضرت هادى علیه السلام(که او نیز در سنین کودکى به امامت رسید) این موضوع مشکلى ایجاد نکرد، زیرا دیگر براى همه روشن شده بود که خردسالى تأثیرى در برخوردارى از این منصب خدایى ندارد. در اینجا برخی از مناظرات حضرت را می‌آوریم.

مناظره با یحیى بن اکثم (2)

وقتى «مأمون» از «طوس» به «بغداد» آمد، نامه‏اى براى حضرت جواد علیه السلام فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا علیه السلام به طوس، دعوت ظاهرى و در واقع سفر اجبارى بود.

حضرت پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مأمون او را به کاخ خود دعوت کرد و پیشنهاد تزویج دختر خود «اُمّ الفضل» را به ایشان کرد.

امام در برابر پیشنهاد او سکوت کرد. مأمون این سکوت را نشانه رضایت حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.

ولادت امام جواد علیه السلام

او در نظر داشت مجلس جشنى تشکیل دهد، ولى انتشار این خبر در بین بنى‌عباس انفجارى به وجود آورد: بنى عباس اجتماع کردند و با لحن اعتراض‏آمیزى به مأمون گفتند: این چه برنامه‏اى است؟ اکنون که على بن موسى از دنیا رفته و خلافت به عباسیان رسیده باز مى‏خواهى خلافت را به آل على برگردانى؟! بدان که ما نخواهیم گذاشت این کار صورت بگیرد، آیا عداوت‌هاى چند ساله بین ما را فراموش کرده‏اى؟!

مأمون پرسید: حرف شما چیست؟

گفتند: این جوان خردسال است و از علم و دانش بهره‏اى ندارد.

مأمون گفت: شما این خاندان را نمى‏شناسید، کوچک و بزرگ اینها بهره عظیمى از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نیست او را آزمایش کنید و مرد دانشمندى را که خود قبول دارید بیاورید تا با این جوان بحث کند و صدق گفتار من روشن گردد.

 

عباسیان از میان دانشمندان، «یحیى بن اکثم» را (به دلیل شهرت وى) انتخاب کردند و مأمون جلسه‏اى براى سنجش میزان علم و آگاهى امام جواد علیه السلام ترتیب داد. در آن مجلس یحیى رو به مأمون کرد و گفت: اجازه مى‏دهى سؤالى از این جوان بنمایم؟

مأمون گفت: از خود او اجازه بگیر.

یحیى از امام جواد علیه السلام اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه مى‏خواهى بپرس.

یحیى گفت: درباره شخصى که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانى را شکار کرده است، چه مى‏گویید؟ (3)

امام جواد علیه السلام فرمود: آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حَرَم) کشته است یا در حرم؟ عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمداً کشته یا به خطا؟ آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ براى اولین بار چنین کارى کرده یا براى چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین کارى ابا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در احرامِ عُمره بوده یا احرامِ حج؟!

یحیى بن اکثم از این همه فروع که امام براى این مسئله مطرح نمود، متحیر شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهره‏اش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد به طورى که حضار مجلس ناتوانى او را در مقابل آن حضرت نیک دریافتند.

مأمون گفت: خداى را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم همان شد.

سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آیا اکنون آنچه را که نمى‏پذیرفتید دانستید؟!(4)

حکم شکار در حالات گوناگون توسط مُحْرِم

 

آنگاه پس از مذاکراتى که در مجلس صورت گرفت، مردم پراکنده گشتند و جز نزدیکان خلیفه، کسى در مجلس نماند. مأمون رو به امام جواد علیه السلام کرد و گفت: قربانت گردم خوب است احکام هر یک از فروعى را که در مورد کشتن صید در حال احرام مطرح کردید، بیان کنید تا استفاده کنیم. امام جواد علیه‌السلام فرمود: بلى، اگر شخص مُحرم در حِلّ (خارج از حرم) شکار کند و شکار از پرندگان بزرگ باشد، کفاره‏اش یک گوسفند است و اگر در حرم بکشد کفاره‏اش دو برابر است؛ و اگر جوجه پرنده‏اى را در بیرون حرم بکشد کفاره‏اش یک بره است که تازه از شیر گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بکشد هم بره و هم قیمت آن جوجه را باید بدهد؛ و اگر شکار از حیوانات وحشى باشد، چنانچه گورخر باشد کفاره‏اش یک گاو است و اگر شتر مرغ باشد کفاره‏اش یک شتر است و اگر آهو باشد کفاره آن یک گوسفند است و اگر هر یک از اینها را در حرم بکشد کفاره‏اش دو برابر مى‏شود.

و اگر شخص مُحرم کارى بکند که قربانى بر او واجب شود، اگر در احرام حج باشد باید قربانى را در «مِنا‏» ذبح کند و اگر در احرام عمره باشد باید آن را در «مکّه» قربانى کند. کفاره شکار براى عالم و جاهلِ به حکم، یکسان است؛ منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب کفاره) گناه نیز کرده است، ولى در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. کفاره شخص آزاد بر عهده خود او است و کفاره برده به عهده صاحب او است و بر صغیر کفاره نیست ولى بر کبیر واجب است و عذاب آخرت از کسى که از کرده‏اش پشیمان است برداشته مى‏شود، ولى آن که پشیمان نیست کیفر خواهد شد. (5)

قاضى القضات مات مى‏شود!

 

مأمون گفت: احسنت اى ابا جعفر! خدا به تو نیکى کند! حال خوب است شما نیز از یحیى بن اکثم سؤالى بکنید همان طور که او از شما پرسید. در این هنگام ابو جعفر علیه السلام به یحیى فرمود: بپرسم؟ یحیى گفت: اختیار با شماست فدایت شوم، اگر توانستم پاسخ مى‏گویم وگرنه از شما بهره‏مند مى‏شوم.

ابو جعفر علیه السلام فرمود: به من بگو در مورد مردى که در بامداد به زنى نگاه مى‏کند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مى‏آید آن زن بر او حلال مى‏شود، و چون ظهر مى‏شود باز بر او حرام مى‏شود، و چون وقت عصر مى‏رسد بر او حلال مى‏گردد، و چون آفتاب غروب مى‏کند بر او حرام مى‏شود، و چون وقت عشأ مى‏شود بر او حلال مى‏گردد، و چون شب به نیمه مى‏رسد بر او حرام مى‏شود، و به هنگام طلوع فجر بر وى حلال مى‏گردد؟ این چگونه زنى است و با چه چیز حلال و حرام مى‏شود؟

یحیى گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ این پرسش راه نمى‏برم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمى‏دانم، اگر صلاح مى‏دانید از جواب آن، ما را مطلّع سازید.

ابو جعفر علیه السلام فرمود: این زن، کنیز مردى بوده است. در بامدادان، مرد بیگانه‏اى به او نگاه مى‏کند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا مى‏آید، کنیز را از صاحبش مى‏خرد و بر او حلال مى‏شود، چون ظهر مى‏شود او را آزاد مى‏کند و بر او حرام مى‏گردد، چون عصر فرا مى‏رسد او را به حباله نکاح خود در مى‏آورد و بر او حلال مى‏شود، به هنگام مغرب او را «ظِهار» مى‏کند (6) و بر او حرام مى‏شود، موقع عشاء کفاره ظهار مى‏دهد و مجدداً بر او حلال مى‏شود چون نیمى از شب مى‏گذرد او را طلاق مى‏دهد و بر او حرام مى‏شود و هنگام طلوع فجر رجوع مى‏کند و زن بر او حلال مى‏گردد. (7)

پی‌نوشت‌ها:

 

1- پس از آن حضرت، فرزندش على هادى علیه السلام نیز در همین سنین و بلکه کمتر از آن به امامت رسید و بعد از او امام مهدى علیه السلام نیز، در حالى که بیش از پنج سال نداشت، به این منصب نائل گردید.

2- یحیى یکى از دانشمندان نامدار زمان مأمون، خلیفه عباسى بود که شهرت علمى او در رشته‏هاى گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العاده‏اى داشت و با آن که مأمون خود از نظر علمى وزنه بزرگى بود، ولى چنان شیفته مقام علمى یحیى بود که اداره امور مملکت را به عهده او گذاشت و با حفظ سمت، مقام قضاء را نیز به وى واگذار کرد. یحیى علاوه بر اینها دیوان محاسبات و رسیدگى به فقرا را نیز عهده دار بود. خلاصه آن که تمام کارهاى کشور اسلامى پهناور آن روز زیر نظر او بود و چنان در دربار مأمون تقرب یافته بود که گویى نزدیکتر از او به مأمون کسى نبود.

اما متأسفانه یحیى، با آن مقام بزرگ علمى، از شخصیت معنوى برخوردار نبود. او علم را براى رسیدن به مقام و شهرت و به منظور فخر فروشى و برترى جویى فرا گرفته بود. هر دانشمندى به دیدار او مى‏رفت، آنقدر از علوم گوناگون از وى سؤال مى‏کرد تا طرف به عجز خود در مقابل وى اقرار کند!

3- یکى از اعمالى که براى اشخاصِ در حال احرام، در جریان اعمال حج یا عمره حرام است شکار کردن است. در میان احکام فقهى، احکام حج، پیچیدگى خاصى دارد، از اینرو افرادى مثل یحیى بن أکثم، از میان مسائل مختلف، احکام حج را مطرح مى‏کردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمى قرار دهند!

4- مجلسى، بحار الأنوار، الطبعةالثانیة، تهران، المکتبةالاًّسلامیة، 1395 ه".ق، ج 50، ص 75 - 76 - قزوینى، سید کاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعةالأولى، بیروت، مؤسسةالبلاغ، 1408 ه".ق، ص 168 - .172

5- مجلسى، همان کتاب، ص 77 - قزوینى، همان کتاب، ص 174 - شیخ مفید، الاًّرشاد، ص 322 .

6- ظِهار عبارت از این است که مردى به زن خود بگوید: پشت تو براى من یا نسبت به من، مانند پشت مادرم یا خواهرم، یا دخترم هست، و در این صورت باید کفاره ظِهار بدهد تا همسرش مجدداً بر او حلال گردد. ظِهار پیش از اسلام در عهد جاهلیت نوعى طلاق حساب مى‏شد و موجب حرمت ابدى مى‏گشت، ولى حکم آن در اسلام تغییر یافت و فقط موجب حرمت و کفاره (به شرحى که گفته شد) گردید.

7- مجلسى، همان کتاب، ص 78 - قزوینى، همان کتاب، ص 175 - شیخ مفید، الارشاد، ص 322 .






تاریخ : پنج شنبه 91/3/11 | 8:44 صبح | نویسنده : علی | نظرات ()

شکفتن نور

 

< classid="clsid:d27cdb6e-ae6d-11cf-96b8-444553540000" width="550" height="550" codebase="http://download.macromedia.com/pub/shockwave/cabs/flash/swflash.cab#version=6,0,40,0">

امروز، روز عید و شادی است. یکی از روزهای خوب و شاد خدا؛ روزی که همه شیعیان اهل بیت علیهم‏السلام دل‏هایشان غرق نور و شادمانی است.امروز روز ولادت یکی از امامان خوب و مهربان ماست. امامِ با محبتی که اتفاقاً سنش به شما دوستان خوب، نزدیک‏تر است. امروز، روز تولد امام نهم شیعیان، یعنی امام محمد تقی علیه‏السلام فرزند بزرگوار امام رضا علیه‏السلام است. فرارسیدن این روز خوب و با صفا را به شما تبریک می‏گویم.
چراغ زندگی
آیا هیچ فکر کردید که اگر یک روز صبح، ما از خواب بیدار شویم، ولی خورشید خانم از خواب بیدار نشود چه اتفاقی می‏افتد؟ اگر خورشید نباشد و با نور و گرمی خودش دنیا را نورانی و با صفا نکند، هیچ کس نمی‏تواند برای کار، تلاش، درس و مدرسه قدمی بردارد. امامان ما هم در واقع هر کدام خورشیدی هستند که زندگی معنوی ما را روشن می‏کنند، راه و رسم درست زندگی کردن را به ما یاد می‏دهند، و در پرتو نور آن‏هاست که ما می‏توانیم به سعادت دنیا و آخرت برسیم.
اگر امامان ما نبودند، هرگز نمی‏توانستیم توی زندگی دنیا، راه درست و صحیح را انتخاب کنیم و کارهایمان را آن طور که مورد رضایت خداست انجام بدهیم؛ بنابراین باید به خاطر این نعمت بزرگ که خدا به ما داده از او تشکر کنیم.
زیباترین اسم‏ها
وقتی بچه‏ها سرکلاس قرآن مسجد نشستند، آقای ایمانی، تولد امام جواد علیه‏السلام را تبریک گفت. بعد هم روی تخته سیاه کلاس نوشت: «بهترین اسم» آن وقت رو به بچه‏ها کرد و پرسید: «بچه‏های خوب! به نظر شما بهترین اسم چه اسمی است؟» با شنیدن این سؤال، هر کس جوابی داد. احمد گفت: «بهترین اسم، اسمی است که خیلی راحت بشود صدایش کرد» رضا گفت: «اسمی است که معنای خوبی داشته باشد» هر کس برای نظر خودش یک مثال هم می‏گفت. آقای ایمانی گفت: «همه شما درست گفتید؛ امّا به نظر من بهترین اسم، اسمی است که همه این ویژگی‏ها را داشته باشد و اسم آدم‏های خوب و برگزیده خدا هم باشد و شنیدن آن ما را به یاد خدا بیندازد. بهترین اسم، اسم بهترین بنده‏های خداست؛ یعنی پیامبران و امامان خوب ما. مثل نام آن کسی که این روز قشنگ، روز تولدش است؛ امام جواد علیه‏السلام . جواد یعنی بخشنده.»
بهترین معلم دنیا
همه مردم دنیا معلمانشان را خیلی دوست دارند. از هر کسی که بپرسید چرا این قدر معلمت را دوست داری، می‏گوید: «چون معلم کسی است که علاوه بر علم و دانش، راه و رسم درست زندگی کردن را به ما یاد داده و در این راه هم از هیچ زحمتی دریغ نکرده است.»
بهترین و دلسوزترین معلم‏های انسان، پیامبران الهی و امامان معصوم علیهم‏السلام هستند. آنها در تمام مدت عمرشان سعی می‏کردند روش درست زندگی کردن را به مردم آموزش بدهند؛ حتی در این راه جان عزیز خودشان را هم فدا کردند. یکی از این امامان امام جواد علیه‏السلام است.
برکت امام
حتماً تا به حال این جمله را از بزرگترهایتان شنیده‏اید که نان برکت سفره است. برکت؛ یعنی چیزی که بودنش باعث خیر می‏شود و خوبی‏های دیگر را به دنبال خودش می‏آورد. همان طوری که مثلاً نان برکت سفره است، بعضی آدم‏ها هم بودن‏شان باعث خیر و برکت برای دیگران است. یعنی چون آن‏ها بنده‏های خوب و واقعی خدای متعال هستند، خدا خیلی‏از نعمت‏ها و پاداش‏ها را به دوستان آن‏ها می‏بخشد.
در میان تمام بنده‏های خوب خدا، امامان، بیشترین خیر و برکت را برای مردم به همراه دارند. یکی از دلیل‏هایی که ما روزهای تولد امامان را جشن می‏گیریم و شادی می‏کنیم این است که از آنها بیشتر از گذشته خیر و برکت بخواهیم. امام جواد علیه‏السلام نهمین امام پربرکت برای شیعیان است.
شجاعت امام
امام جواد علیه‏السلام در سن هفت سالگی به امامت رسید و در همان سال، روزی مأمون ستمگر که امام رضا علیه‏السلام را به شهادت رسانده بود با سربازان و اطرافیانش از کوچه‏ای عبور می‏کرد. بچه‏های کوچه که به همراه امام جواد علیه‏السلام مشغول بازی بودند، با دیدن سپاه مأمون پا به فرار گذاشتند؛ امّا آن حضرت همچنان ایستاده بود و با شجاعت و وقار نگاه می‏کرد. مأمون سوار بر اسب پیش آن حضرت رسید و از شجاعت ایشان تعجب کرد. اسم آن حضرت را پرسید. حضرت فرمود: «محمد، فرزند علی بن موسی الرضا علیه‏السلام » مأمون با شنیدن اسم امام رضا علیه‏السلام ترسید، خجالت کشید و بر آن حضرت صلوات فرستاد. بعد هم بدون این که چیزی بگوید به راهش ادامه داد.
اخلاق خوب
جواد در کارهای درسی و کارهای دیگر زندگی آدم موفقی است. یکی از ویژگی‏های مهم و جالب آقا جواد این است که همه دوستش دارند و از دوستی با او لذت می‏برند. خارج از مدرسه، همسایه و فروشنده‏های محل هم به او علاقه دارند و به او احترام می‏گذارند، چون آقا جواد یک پسر باادب و خوش اخلاق است. وقتی با دیگران روبه‏رو می‏شود با مهربانی برخورد می‏کند و همیشه گل لبخند روی لب‏هایش است. او سعی می‏کند کسی را از خودش ناراحت نکند؛ چون او جمله‏ای از امام جواد علیه‏السلام مطالعه کرده که چنین است: «شما با پول و مال نمی‏توانید محبت مردم را جلب کنید، مردم را با خوش اخلاقی و خوش‏رویی دوست دار خودتان بکنید».
امام عالم
حضرت امام جواد علیه‏السلام در سن هفت سالگی به امامت رسید و جوان‏ترین امام ما بود؛ اما با این حال به لطف خدا، تمام علم یک امام معصوم را داشت و به همه سؤال‏ها پاسخ می‏داد. او با همان سن کم، دانشمندترین مردم زمان خودش بود. تمام دانشمندان آن زمان از آن حضرت علم می‏آموختند.بعضی از دشمنان امام با کمک مأمون ستمگر، در جلسه‏های پرسش و پاسخ می‏خواستند محبوبیت آن حضرت را در بین مردم کم کنند؛ امّا چون علم آن امام معصوم، علم خدایی بود، کسی توانایی مقابله با او را نداشت. مدت امامت امام جواد علیه‏السلام شانزده سال بود. او در تمام این مدت عالم‏ترین افراد بود.






تاریخ : پنج شنبه 91/3/11 | 8:44 صبح | نویسنده : علی | نظرات ()
مذاکرات ایران با گروه 1+5 روز چهارشنبه آغاز و پنج شنبه شب در محل دارالضیافه نخست وزیری عراق پایان یافت.
به گزارش حوزه سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران به نقل از ایران هسته ای، مذاکرات بغداد صبح روز چهارشنبه 3 خرداد 1391 (23 می 2012) در محل دارالضیافه نخست وزیری عراق آغاز شد.

این در حالی بود که هیئت ایرانی دو شب قبل یعنی شامگاه دوشنبه اول خرداد 1391 وارد بغداد شده بود.

تیم ایرانی با یک پرواز مستقیم هواپیمایی جمهوری اسلامی به بغداد سفر کرد و در ابتدای ورود به بغداد مورد استقبال هوشیار زیباری وزیر خارجه این کشور قرار گرفت.

نخستین برنامه تیم ایرانی پس از ورود به بغداد، زیارت امام موسی کاظم (ع) و امام محمد تقی (ع) در کاظمین بود که به عنوان یک برنامه ثابت در تمام شب های حضور تیم در بغداد ادامه یافت.

در نخستین روز حضور هیئت ایرانی بغداد و در حالی که گرد و غباری بسیار شدید هوای این شهر را پوشانده بود، تیم ایرانی به ریاست سعید جلیلی نماینده رهبر معظم انقلاب اسلامی در شورای عالی امنیت ملی و مسئول مذاکرات با گروه 1+5 به دیدار نوری مالکی نخست وزیر این کشور رفت.

مالکی در این دیدار مجددا خوشنودی خود را از اینکه بغداد به پیشنهاد ایران میزبان این مذاکرات شده ابراز کرد و بر تلاش همه جانبه دولتش برای برگزاری هر چه بهتر این مذاکرات تاکید نمود.

پس از این دیدار هیئت ایرانی در محل مجلس اعلای اسلامی عراق با عمار حکیم و هیئتی از همراهانش به گفت وگو نشست.

حکیم که چهره های سیاسی مهمی مانند عادل عبدالمهدی معاون نخست وزیر عراق، موفق الربیعی مشاور سابق امنیت ملی این کشور و احمد چلبی چهره پرنفوذ پارلمان عراق را هم به این نشست دعوت کرده بود، طی سخنانی اظهار داشت که مایل است بغداد محلی برای حل و فصل مسئله هسته ای ایران میان این کشور و 1+5 باشد.

ربیعی، چلبی و عبدالمهدی هم در سخنانی گفتند که عقیده دارند سیاست غرب درباره تحت فشار قرا دادن ایران اشتباه بوده است.

برنامه بعدی تیم ایرانی حضور در ضیافت شام جلال طالبانی رییس جمهور عراق بود.

طالبانی در این دیدار که در فضایی بسیار صمیمی برگزار شد، از روابط بسیار دوستانه خود با مقام های ایرانی سخن گفت و ابراز امیدواری کرد مذاکرات بغداد موفق باشد.

صبح روز چهارشنبه زمانی بود که نخستین دیدار بین ایران و گروه 1+5 برگزار شد.

اعضای این گروه که شب قبل مستقیما از شیکاگو محل برگزاری اجلاس ناتو به اردن پرواز کرده و از آنجا به دلیل وجود گرد و غبار و تعطیلی فرودگاه بغداد به طور زمینی به بغداد آمده بودند، در نخستین جلسه با در پیش گفتن ادبیاتی که چندان هم غیر منتظره نبود، درخواست هایی غیر مبتنی بر توافقات نشست استانبول و مملو از اشتباهات محاسباتی را از ایران مطرح کردند.

نکته جالب این است که در حالی که در این نشست جز اظهارات شفاهی چیز دیگری وجود نداشت، مایکل مان سخنگوی کاترین اشتون در ابتدای این نشست در جمع خبرنگاران در اظهار نظری عجیب ادعا کرد که 1+5 در این نشست بسته ای به ایران ارائه کرده است.

این در حالی است که در حقیقت مسئله به این شکل بود که ایران در این نشست یک بسته 5 محوری به 1+5 ارائه کرد و از آنها خواست یک پاسخ دقیق به محتوای آن ارائه کنند.

بلافاصله پس از این دیدار، دیدار دو جانبه جلیلی با کاترین اشتون برگزار شد و پس از این دیدار بود که به طور غیر منتظره ای بحث ارائه بسته به ایران از جانب 1+5 فروکش کرد، گویی اشتون به بخش رسانه ای تیم 1+5 دستور داده باشد به این بحث خاتمه بدهند.

مایکل مان پس از این دیدار دیگر در جمع خبرنگاران حاضر نشد.

صبح پنج شنبه ایران و 1+5 بری دومین بار با یکدیگر ملاقات کردند. این جلسه که شاید بتوان گفت یکی از صریح ترین جلسات میان ایران و این گروه در بغداد بود به این شکل پایان یافت که اشتون پس از مواجه شدن با نظرات قاطع ایران درخواست یک وقت تنفس کرد اما عملا این وقت تنفس تا غروب آن روز طول کشید.

به نظر می رسید مواضع قاطع ایران محاسبات راهبردی غرب را به هم ریخته و کشورهای عضو 1+5 را در وضعیت پیش بینی نشده ای قرار داده که نه دارای اجماع داخلی برای ارائه یک پاسخ واحد به ایران هستند و نه در زمان کم موجود قادر به کسب تکلیف از پایتخت های خود بوده اند.

در حالی که موضوع بسیار پیچیده شده بود، ماجائو شو و سرگی ریابکوف، سفرای چین و روسیه در 1+5 خواستار ملاقاتی مشترک با دکتر جلیلی شدند.

شنیده ها حکایت از آن دارد که لحن این دو کشور در ملاقات با جلیلی بسیار مسالمت جویانه بوده و صرفا خواهان آن شده اند که مذاکرات شکست نخورد اما متقابلا به آنها تاکید شده است که این موضوع امکان ندارد مگر اینکه گروه 1+5 دیدگاه های خود را به نفع آنچه ایران بر آن تاکید کرده بود تعدیل می کرد.

شامگاه پنج شنبه و پس از ساعت ها رایزنی درونی 1+5، بالاخره سومین نشست میان 7 کشور برگزار شد و در این نشست بود که گروه 1+5 با عقب نشینی آشکار از مواضع قبلی خود بالاخره دستور کارهای پیشنهادی ایران را پذیرفت و بی آنکه امتیازی دریافت کرده باشد با دور بعدی مذاکرات در مسکو موافقت کرد.

این موضوعی است که برای نخستین بار منجر به استفاده از واژه غنی سازی (enrichment) در بیانیه کاترین اشتون شد./پ2






تاریخ : پنج شنبه 91/3/11 | 8:29 صبح | نویسنده : علی | نظرات ()
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ارسلان قاسمی